سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام خدا جون ...

خدایا ...کجایی؟!...

میدونی ما توی این دنیا اگه کسی رو برنجونیم به دلداریش میریم ...بهش میگیم چرا رنجیده ای...به قول افتخاری:(( جانم چرا رنجیده ای ، عمرم چرا رنجیده ای .)) امروز من همون مردرنجیده ام ! یا تو ازم دلگیری و دوری میکنی یا من ترکت کردم و بیخیالت شدم ... اما من ترکت نکردم یه کم جوّ زندگی منو گرفته که اونم مطمئنم خودت بهتر از ما میدونی تلاشم به خاطر کمک کردن به دیگرانه نه به خاطر رفاه و خوش گذرانی خودم...هر چی که هست بیخیال ...میدونم تو بیخیال نمیشی اما لطف کن من وهمه فریازانی ها رو،از اون بنده هات که میگی :(( بندگان مخلَص)) قرار بده، چون خیلی خوب میفهمم اونا کیان و چه عنایت ویژه ای بهشون داری..

.معذرت ...العفو ... .بشتاب به من..پناهم بده  یا  ......!

 این روزها حس میکنم کمرم  زیر بار این همه مشکل و فکر  به دیگران و عدم تمکن مالی برای کمک به همه اونایی که اطرف من هستن ،داره خم میشه ...داره  که نه! خم شده ... 

به ظرفیتم  ،نگاه نکردی.....   نمیتونم قد راست کنم زیر بار این همه  فکر کردن به دیگران..خدایا من آدم این همه امتحانت نیستم ....

 دلم گرفته !!!کجایی خدا شونه ات رومیخوام .....له شدم ....له شدم زیر بار این همه  فکر که حتی اجازه دم زدن هم ندارم ...!

 شونه ات رو بده ...آرومم کن تا بتونم ادامه بدم ...نذار ...

خدایا جوابگوی این روزایی که داره میره و من دارم پرپر میشم رو  کی میده ..روزایی که حسرت یک خنده مونده رو دلم ...تلویزیونمون هم فقط عزاداری داره نشون میده و واقعیات تلخ جامعه! اما افسوس توی هیچ کدوم از فیلمها هیچ راهکاری برای غلبه بر مشکلات موجود ارائه نمیده...

با چه ذوقی برم خرید عید ، وقتی میدونم خیلی ها دغدغشون نون شب عیده..باچه میلی برم آجیل بخرم وقتی میبینم خیلی ها به دنبال اینن که به عید و داستان عید فکر نکنن...چه  برنامه ای واسه سیزده بدر بریزم وقتی خیلی ها دعا میکنن سیزده بدر بارون بیاد تا اونا با بعضی ها توی خونه نشستن و بیرون نرفتن از خونه ،برا یه روز هم که شده با بعضی هابرابر باشن...وای مخم داره سوت میکشه....

.روزایی که دلم آشیونه میخواد ....دلم ...نفس تازه میخواد

دلم هوا میخواد ..هوای اطرافم سنگینه...چون منو کسید تورم و بدبختی موجود توی هوا ، جایی واسه اکسیژن خوشی ها نمیذاره...نفس که میکشم کم میارم ...دلم  رودخانه  فریازان رو میخواد تا گریه ام رو توش بریزم  ...!

جواب روزایی که با ندیدن خانوادم و فریازان و مردم خوبش ، بغض راه گلوم رو میبنده کی میخواد بده... خدایا کاش خودت وزیر اقتصاد میفرستادی و یه کم ناظر سفره های مردم ایران بود. میدونم خودت بارها گفتی ، رزاقی و روزی رسون، اما آیا روزی آدمها فقط شکمشونه یا دردهایی که تو دلشون دارن... خدایا من نمیخوام کفر بگم ، خودت خوب میدونی

نمیتونم به آب شدن مادر هایی فکر کنم، نگاه کنم ، به اشک های پدرهایی بیندیشم که داره...وای چقدر سخته که توی اداره همه دارن عیدی میگیرن اما اون چند نفر به جرم اینکه با پیمانکار دارن کار میکنن از عیدی گرفتن بی نصیبن... چقدر سخته یکی به اسم پیمانکار (( پیمانکار کثیف))از عیدی کارگرهای فضای سبز ادارمون کش میره و هیچکی به کارگرا کمک نمیکنه حتی اونایی که به خلوت میرون...

 امروز در خلوت خودم اشک ریختم وقتی دیدم ،یه کارگر ایرانی و شیعی هموطن با اشک توی چشاش میگفت :(( انگار ما یهودی هستیم.)) از اینکه عیدی اش رو هنوز نگرفته بود و میگفت به ما قرار شده فقط صد تومن عیدی بدن... اونم فعلا فقط قراره  بدن .... خدایا خیلی سخته !قبول کن سخته، خدا یا خواهش میکنم ،بپذیرسخته... من نمیدونم اگه یه روزی بخوای اون پیمانکار رو  فردای قیامت به سزای عملش برسونی چه نفعی به حال این کارگر نیازمند امروز شکوه های من داره... واقعا نمیدونم چه نفعی داره میدونی که نمیخوام کفر بگم... ..جواب روزایی که هر کس و ناکسی بهم زخم زبون زد ...!وای خدا جون تا پامو از گلیمم بیشتر دراز نکردم منو برگردون به افکار عادی و روزمره ام...

انگار داستان ما و خوشی ها همون داستان کارتون میگ میگه. هرچی بیشتر تلاش میکنیم به مرغ خوشی ها برسیم بیشتر آسیب میبینیم.

 
خدایا کمک کمک ! یا همه رو به خوشی ها برسون یا ما رو از اتدیشیدن به غم و مشکلات دیگران رهایی ده..

 

 






تاریخ : یکشنبه 88/12/23 | 6:39 عصر | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()
صفحه اصلی |        
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.