• وبلاگ : وبلاگ روستاي فريازان ...تويسركان...همدان faryazan
  • يادداشت : تسليت
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    خيلي ممنونم كه اطلاع داديد

    پس اين آقاي "رحمان عبدالمالکي" اون آقا رحمان کوي نيست. آخه اسم و فاميل يكي بودند دلواپس شدم.

    من الان کوي نيستم. دانشچو بودم و با آقا رحمان و بقيه فوتبال بازي ميکرديم. من رو يادش نمياد آقا رحمان وگرنه خوشحال ميشدم باهاش ارتباط داشته باشم.

    به هار حال ممنون که خبر داديد. خوب شد که دلواپسيم بيجا بوده.

    پاسخ

    سلام.خوبي محمد رضا ممنون که سر زدي و کامنت گذاشتي... عمو رحمان حافظه خيلي قوي داره.. حتما ميشناسدتون... به هر حال اين نشون ميده شما به گذشته ات خيلي اهميت ميدهي..اميدوارم خوش باشي..باي

    سلام

    من آقا رحمان رو از كوي دانشگاه تهران ميشناختم. اونجا جزو مسئولين كوي بودند و با هم فوتبال بازي ميكرديم. حالش هميشه خوب بود و سرحال بود.

    ميدونيد دليل فوتش چي بوده؟ خانواده ش تهران بودند. الان كجا هستند؟ ميدونيد؟

    لطفا بهم اطلاع بديد اگه ميدونيد. كاش كه اشتباه گرفته باشم و اين آقايي كه فوت كرده اون آقا رحماني نباشه كه من ميشناختم. البته اون هم اهل تويسركان بود.

    + مرتضي جانجاني 

    روزي فرشته اي از فرمان خدا سرپيچي کرد وبراي پاسخ دادن به عمل اشتباهش در مقابل تخت قضاوت احضار شد. فرشته از خداوند تقاضاي بخشش کرد. خداوند با مهرباني نگاهي به فرشته انداخت و فرمود: من تورا تنبيه نميکنم، ولي تو بايد کفاره گناهت را بپردازي. کاري را به تو محول ميکنم، به زمين برو و با ارزشترين چيز دنيا را براي من بياور.

    فرشته خوشحال از اينکه فرصتي براي بخشوده شدن دارد به سرعت به سمت زمين رفت. سالها روي زمين به دنبال با ارزشترين چيز دنيا گشت. روزي به يک ميدان جنگ رسيد، سرباز جواني رايافت که به سختي زخمي شده بود. مرد جوان دردفاع از کشورش با شجاعت جنگيده بود وحالا درحال مردن بود فرشته آخرين قطره از خون سرباز را برداشت وبا سرعت به بهشت باز گشت.

    خداوند فرمود: به راستي چيزي که تو آوردي باارزش است. سربازي که زندگيش را براي کشورش ميدهد، براي من خيلي عزيز است، ولي برگرد وبيشتر بگرد.

    فرشته به زمين بازگشت وبه جستجوي خود ادامه داد. ساليان دراز در شهرها، جنگلها، ودشتها گردش کرد. سرانجام روزي در بيمارستان بزرگ پرستاري ديد که بر اثر يک بيماري در حال مرگ بود.

    پرستار از افرادي مراقبت کرده بود که اين بيماري را داشتند و آنقدر سخت کار کرده بودکه مقاومتش را از دست داده بود. پرستار رنگ پريده در تختخواب سفري خود خوابيده بود ونفس نفس ميزد.

    در حالي که پرستار نفسهاي آخرش را ميکشيد، فرشته آخرين نفس پرستار را برداشت و به سرعت به سمت بهشت رفت.

    وبه خداوند گفت: خدوندا مطمئنم آخرين نفس اين پرستار فداکار با ارزشترين چيزدر دنياست. خداوند پاسخ داد: اين نفس چيز با ارزشي است. کسي که زندگيش را براي ديگران ميدهد، يقينا از نظر من با ارزش است. ولي برگرد ودوباره بگرد.

    فرشته براي جستجو ي دوباره به زمين بازگشت وساليان زيادي گردش کرد.

    شبي مرد شروري را که براسبي سوار بود درجنگل يافت. مرد به شمشير و نيزه مجهز بود. او ميخواست از نگهبان جنگل انتقام بگيرد.

    مرد به کلبه کوچکي که جنگلبان وخانواده اش درآن زندگي ميکردند، رسيد. نور از پنجره بيرون ميزد. مرد شرور از اسب پايين آمد و از پنجره داخل کلبه را بدقت نگاه کرد.

    زن جنگلبان را ديدکه پسرش را ميخواباند و صداي اورا که به فرزندش دعاي شب را ياد ميداد، شنيد. چيزي درون قلب سخت مرد، ذوب شد. آيا دوران کودکي خودش را بياد آورده بود؟

    چشمان مرد پر از اشک شده بود وهمان جا از رفتار ونيت زشتش پشيمان شد و توبه کرد.

    فرشته قطره اي اشک از چشم مرد برداشت و به سمت بهشت پرواز کرد.

    خداوند فرمود:

    اين قطره اشک با ارزشترين چيز در دنياست، براي اينکه اين اشک آدمي است که توبه کرده و توبه درهاي بهشت را باز ميکند.

    + مرتضي جانجاني 
    خدا رحمتش كنه .اميدوارم خداوند به خانواده ايشان صبر دهد.جملاتي کوتاه ولي بزرگ.

    .

    كارل يونگ :تا چيزي را نپذيريم نمي توانيم تغييرش دهيم ..

    مارو اكلينز :اگر به دنبال موفقيت نرويد خودش به دنبال شما نخواهد آمد .

    باسيل اس.والش :اگر ندانيدكه به كجا مي رويد، چگونه توقع داريد به آنجا برسيد؟

    فيثاغورث :خشم با ديوانگي آغاز مي شود و با پشيماني پايان مي پذيرد .

    مارك تواين :وقتي هدفمان را از دست مي دهيم مجبور هستيم سعي خود را چند برابر كنيم .

    اسمايلز :هيچ يك از تمايلات نفس انساني خطرناكتر از تمايل به تنبلي نيست .

    ناپلئون هيل :كسي كه هميشه مي خواهد اشتباه ديگران را ثابت كند، آنها را از خود دور مي كند .

    :بزرگترين اشتباهي كه كسي مرتكب مي شود، اين است كه دائم از اشتباه كردن بترسد .

    ..

    زيگ زيگلر :يك انسان ناسپاس خوشبخت نشان بده .ناپلئون هيل :اگر باور داشته باشي كه مي تواني، حتما مي تواني .