این مطلب رو آقای رحیم محمودوند برای شما عزیزان ارسال کرده که با توجه به پرمعنابودن آن در وب فریازان استفاده کردیم.
چگونه یک مرد درستکار بر شهری خرابکار تاثیر گذاشت؟
|
شهری بود که همه ی اهالی آن دزد بودند.
شبها پس از صرف شام، هر کس دسته کلید بزرگ و فانوسش را برمیداشت و از خانه بیرون میزد؛ برای دستبرد به خانة یک همسایه. حوالی سحر با دست پر به خانه برمیگشت، به خانه خودش که آن را هم دزد زده بود.
بهاین ترتیب، همه در کنار هم به خوبیو خوشی زندگی میکردند؛ چون هر کس از دیگری میدزدید و او هم متقابلاً از دیگری، تا آنجا که آخرین نفر از اولی میدزدید. داد و ستدهای تجاری و به طورکلی خرید و فروش هم دراین شهر به همین منوال صورت میگرفت؛ هم از جانب خریدارها و هم از جانب فروشندهها. دولت هم به سهم خود سعی میکرد حق و حساب بیشتری از اهالی بگیرد و آنها را تیغ بزند و اهالی هم به سهم خود نهایت سعی و کوشش خودشان را میکردند که سر دولت را شیره بمالند و نم پس ندهند و چیزی از آن بالا بکشند؛ بهاین ترتیب دراین شهر زندگی به آرامیسپری میشد. نه کسی خیلی ثروتمند بود و نه کسی خیلی فقیر و درمانده.
روزی، چطورش را نمیدانیم؛ مرد درستکاری گذرش بهاین شهر افتاد و آنجا را برای اقامت انتخاب کرد. شبها به جایاینکه با دسته کلید و فانوس دور کوچهها راه بیفتد برای دزدی، شامش را که میخورد، سیگاری دود میکرد و شروع میکرد به خواندن رمان.
دزدها میآمدند؛ چراغ خانه را روشن میدیدند و راهشان را کج میکردند و میرفتند.
اواضاع ازاین قرار بود تااینکه اهالی، احساس وظیفه کردند که بهاین تازه وارد توضیح بدهند که گر چه خودش اهلاین کارها نیست، ولی حق ندارد مزاحم کار دیگران بشود. هر شب که در خانه میماند، معنی اشاین بود که خانوادهای سر بیشام زمین میگذارد و روز بعد هم چیزی برای خوردن ندارد.
بدین ترتیب، مرد درستکار در برابر چنین استدلالی چه حرفی برای گفتن میتوانست داشته باشد؟ بنابراین پس از غروب آفتاب، او هم از خانه بیرون میزد و همان طور که از او خواسته بودند، حوالی صبح بر میگشت؛ ولی دست به دزدی نمیزد. آخر او فردی بود درستکار و اهلاین کارها نبود. میرفت روی پل شهر میایستاد و مدتها به جریان آب رودخانه نگاه میکرد و بعد به خانه برمیگشت و میدید که خانه اش مورد دستبرد قرار گرفته است.
در کمتر از یک هفته، مرد درستکار دار و ندار خود را از دست داد؛ چیزی برای خوردن نداشت و خانه اش هم که لخت شده بود. ولی مشکلاین نبود، چرا کهاین وضعیت البته تقصیر خود او بود. نه! مشکل چیز دیگری بود. قضیه ازاین قرار بود کهاین آدم بااین رفتارش، حال همه را گرفته بود! او اجازه داده بود دار و ندارش را بدزدند بیآنکه خودش دست به مال کسی دراز کند. بهاین ترتیب، هر شب یک نفر بود که پس از سرقت شبانه از خانة دیگری، وقتی صبح به خانة خودش وارد میشد، میدید خانه و اموالش دست نخورده است؛ خانهای که مرد درستکار باید به آن دستبرد میزد.
به هر حال بعد از مدتی به تدریج، آنهایی که شبهای بیشتری خانه شان را دزد نمیزد رفته رفته اوضاعشان از بقیه بهتر شد و مال و منالی به هم میزدند و برعکس، کسانی که دفعات بیشتری به خانة مرد درستکار (که حالا دیگر البته از هر چیز به در نخوری خالی شده بود) دستبرد میزدند، دست خالی به خانه برمیگشتند و وضعشان روز به روز بدتر میشد و خود را فقیرتر مییافتند.
بهاین ترتیب، آن عدهای که موقعیت مالی شان بهتر شده بود، مانند مرد درستکار،این عادت را پیشه کردند که شبها پس از صرف شام، بروند روی پل و جریان آب رودخانه را تماشا کنند.این ماجرا، وضعیت آشفته شهر را آشفتهتر میکرد؛ چون معنی اشاین بود که باز افراد بیشتری از اهالی ثروتمندتر و بقیه فقیرتر میشدند.
به تدریج، آنهایی که وضعشان خوب شده بود و به گردش و تفریح روی پل روی آورده بودند، متوجه شدند که اگر بهاین وضع ادامه بدهند، به زودی ثروتشان ته میکشد و بهاین فکر افتادند که «چطور است به عدهای ازاین فقیرها پولی بدهیم که شبها به جای ما هم بروند دزدی». قراردادها بسته شد، دستمزدها تعیین و پورسانتهای هر طرف را هم مشخص کردند: آنها البته هنوز دزد بودند و در همین قرار و مدارها هم سعی میکردند سر هم کلاه بگذارند و هر کدام از طرفین به نحوی از دیگری چیزی بالا میکشید و آن دیگری هم از... اما همان طور که رسماین گونه قراردادهاست، آنها که پولدارتر بودند و ثروتمندتر و تهیدستها عموماً فقیرتر میشدند.
عدهای هم آنقدر ثروتمند شدند که دیگر برای ثروتمند ماندن، نه نیاز به دزدی مستقیم داشتند و نهاینکه کسی برایشان دزدی کند. ولی مشکلاینجا بود که اگر دست از دزدی میکشیدند، فقیر میشدند؛ چون فقیرها در هر حال از آنها میدزدیدند. فکری به خاطرشان رسید؛ آمدند و فقیرترین آدمها را استخدام کردند تا اموالشان را در مقابل دیگر فقیرها حفاظت کنند، اداره پلیش برپا شد و زندانها ساخته شد.
بهاین ترتیب، چند سالی از آمدن مرد درستکار به شهر نگذشته بود، که مردم دیگر از دزدیدن و دزدیده شدن حرفی به میان نمیآورند. صحبتها حالا دیگر فقط از دارا و ندار بود؛ اما در واقع هنوز همه دزد بودند.
تنها فرد درستکار، همان مرد اولی بود که ما نفهمیدیم برای چه به آن شهر آمد و کمیبعد از گرسنگی مرد.
با سلام خدمت شما فریازانی های عزیز و دوست داشتنی
در این پست قصد دارم یکی دیگر از فرهیختگان روستای فریازان رو که برای مردم این زاد و بوم در زمینه علمی افتخار آفریده اند به شما عزیزان معرفی کنم.
در مورد این شخص همین قدر میتونم بگم که یکی از صبور ترین و پرتلاش ترین افراد فریازان است که بی شک الگوی یک روستایی فرهیخته است.
File #1: http://www.lon.ir/up/uploads/1272944419.doc
مشخصات فردی:
نام و نامخانوادگی: رحیم محمودوند
محل تولد: تویسرکان تاریخ تولد: 1358
زبان: فارسی (زبان مادری) ، انگلیسی (آیلتس نمره ی 5)، عربی (آشنا)
آدرس: تویسرکان- روستای فریازان ـ محمود آباد- خیابان شهدا- کوچه گلستان 1
تلفن: 08524533206 موبایل: 09188507017
E-mail: r_mahmodvand@yahoo.com
تحصیلات:
1- دیپلم: در رشته ریاضی فیزیک از دبیرستان شهید مطهری تویسرکان (1372- 1376)
معدل دیپلم: 72/16
2- کارشناسی: در رشتهی آمار از دانشگاه فردوسی مشهد (1379- 1376)
معدل دوره کارشناسی: 41/16
3- کارشناسی ارشد: در رشتهی آمار بیمه (آکچواری) از دانشگاه شهید بهشتی تهران (1382- 1380)
معدل دورهی کارشناسی ارشد 1/17
عنوان پایان نامه: رهیافت جریان نقدینگی به تامین اعتبار طرحهای بازنشستگی (به راهنمایی دکتر محمد رضا مشکانی)
4- دانشجوی دکتری: در رشتهی آمار (گرایش مدلهای خطی) دانشگاه شهید بهشتی تهران (مهر 1387 -)
امتیازها:
1- رتبهی 8 کنکور کارشناسی ارشد رشتهی آمار سال 1380.
2- رتبهی اول فارغالتحصیلان رشتهی آمار بیمه، دانشگاه شهید بهشتی، 1382.
3- رتبهی اول آزمون تخصصی دکتری اعزام به خارج بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، 1384.
4- رتبهی اول پژوهشگران برتر دانشگاه پیام نور استان همدان، 1388.
عضویت:
1- عضو انجمن آمار ایران
2- عضو انجمن آکچواری ایران.
زمینههای کاری مورد علاقه:
1- رگرسیون (خطی و غیر خطی)
2- سریهای زمانی
3- آمار ریاضی
4- کاربرد آمار در بیمه و اقتصاد و سایر علوم
مهارتها:
1-
تسلط در کار با نرمافزارهای SPSS, Sas, Minitab,S-plus, Statistica, Stata, Maple, WinEdt, Latex, Farsitex, Ms Office, Amos, StatGraph,…2-
تسلط در نصب، عیب یابی و کار با سیستم عامل Windows (همهی نسخهها)؛3- آشنا به سخت افزار کامپیوتر و عیب یابی سیستم؛
4- آشنا به شبکههای کامپیوتری؛
5- مشاورهی آماری در انجام تحقیقات.
فعالیتهای اجرایی:
1- مسئولیت شبکه اینترنت و کامپیوتر دانشگاه پیام نور مرکز تویسرکان به مدت یکسال
2- مسئولیت امور دانشستان دانشگاه پیام نور تویسرکان به مدت
3- کارشناس و مدیرگروه رشتهی آمار در دانشگاه پیام نور مرکز تویسرکان به مدت دو سال
4- دبیر کمیته اجرایی پنجمین همایش تخصصی سراسری آمار دانشگاه پیام نور، دانشگاه پیام نور مرکز تویسرکان، اسفند 1388
فعالیتهای آموزشی و پژوهشی:
الف ـ فعالیتهای آموزشی:
1- تدریس در موسسات آموزشی سطح شهر تهران ؛ مانند امیر کبیر، نوآوران خاکی و . . .؛
2- ارائهی چند سخنرانی علمی در دانشگاه پیام نور مرکز تویسرکان (کاربرد آمار در سایر علوم، سیستمهای تخفیف جریمه در بیمهی اتومبیل، مدل بندی ریسک اعتباری در بانکها و موسسات مالی و... )؛
3- برگزاری دورهی آموزشی «روش تحلیل مجموعه مقادیر تکین» برای دانشجویان دوره دکتری مهندسی صنایع دانشکده فنی دانشگاه تهران.
4- تدریس در دانشگاه پیام نور مرکز تویسرکان، همدان، نهاوند و رزن (1381- 1388)
5- تدریس در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تویسرکان و همدان (1383- 1386).
6- تدریس در دانشگاه شهید بهشتی (1388- )
ب ـ فعالیتهای پژوهشی:
ب- 1- مقالات چاپ شده در مجلات داخلی: · محمودوند، رحیم؛ حسنی، حسین. (1384). یک تقریب جدید برای توزیع صفر آمارهی آزمون نسبت درستنمایی برای بررسی k مشاهدهی دورافتاده در یک نمونهی نرمال. مجلهی پژوهشهای آماری ایران. · محمودوند، رحیم و محمد ابراهیم محمودوند. (1384). معرفی سیستمهای تخفیف جریمه در بیمهی اتومبیل. دو ماهنامهی کارشناس. کانون کارشناسان رسمی دادگستری. شمارهی 55. · محمودوند، رحیم و مهناز محمدی. (1386). بررسی کفایت سرمایه در قبال خطر عدم وصول تسهیلات در بانکها و موسسات مالی. روند (مجلهی علمی تخصصی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران). شماره های 52 و 53. · محمودوند، رحیم و محمد ابراهیم محمودوند. (1386). انواع طرح های بازنشستگی. دو ماهنامهی کارشناس. کانون کارشناسان رسمی دادگستری. شمارهی 66
· محمودوند، رحیم. (1386). فاصلهی اطمینان دقیق و تقریبی برای نسبت جامعه. ندا (نشریه انجمن آمار ایران)، شماره اول، سال پنجم. صص 40-44.
· محمودوند، رحیم؛ حسین حسنی و محمد ذکایی (1386). معرفی سیستم تخفیف- جریمهی تعمیم یافته برای بیمه اتومبیل در شرکت بیمهی ایران. صنعت بیمه (فصلنامهی بیمهی مرکزی ایران). شماره 85. صص 31-55.
· محمودوند، رحیم؛ محمد رضا مشکانی و رضا تقوایی. (1386). مدلی تعمیم یافته برای تامین اعتبار طرحهای بازنشستگی با مزایای تعریف شده. صنعت بیمه (فصلنامهی بیمهی مرکزی ایران). شماره 87.
· محمودوند، رحیم و مسعود یارمحمدی. (ارسال شده). یک مدل ساده برای سیستم های تخفیف جریمه با در نظر گرفتن توزیع پواسن آمیختهی دو نقطهای برای توزیع تعداد ادعاهای خسارت در بیمهی اتومبیل.
· محمودوند، رحیم و نفیسه پارسی مود. (ارسال شده). نکاتی در آموزش آمار.
ب-2- مقالات ارایه شده در کنفرانسهای داخلی:
· محمودوند، رحیم؛ مهناز محمدی و علیمحمد محمودوند. بررسی مهاجرت در شهرستان تویسرکان. پنجمین همایش جمعیت شناسی ایران، مهاجرت در ایران. تهران. اسفند 1388.
· محمودوند، رحیم. ضریب تغییر به عنوان شاخصی برای اندازه گیری ریسک تمرکز در پرتفوی وامهای بانکی. نخستین همایش ریاضیات و علوم انسانی. تهران، دیماه 1388.
· محمودوند، رحیم. تعمیم سیستم تخفیف-جریمه برای بیمه اتومبیل. چهارمین همایش تخصصی آمار دانشگاه پیام نور. تهران. اسفند 1387.
· محمودوند، رحیم و حسین حسنی. بررسی ریسک اعتباری در بانکها و موسسات مالی با استفاده از ضریب تغییرات. نهمین کنفرانس آمار ایران، اصفهان. مرداد و شهریور 1387.
· محمودوند، رحیم و نفیسه پارسی مود. مدل های نقصان چند گانه و کاربرد آنها در طرح های بازنشستگی. سومین همایش تخصصی آمار دانشگاه پیام نور. مشهد. اسفند 1386.
· گودرزی، سعید؛ رحیم محمودوند و صفا شرعیاتی. تحلیل مسیر. دومین همایش تخصصی آمار دانشگاه پیام نور. اصفهان. اسفند 1385.
· Mahmoudvand, R; and Hassani, H. On the Relationship between the Skewness, Kurtusis and Coefficient of Variation. 2th Mathematical Science Conference of PNU, 14-15 May 2009, Payame Noor University, Sari, Iran.
· Mahmoudvand, R and Alireza Edalati. Distribution of Discounted Collective Risk Model with Non-Homogeneous Poisson Process. 5th Statistical Conference of PNU, 24-25 Feb 2010, Payame Noor University, Toyserkan, Iran
ادامه مطلب رزومه آقای دکتر رحیم محمودوند
ب-3- کتاب:
· محمودوند، رحیم؛ حسین حسنی و نفیسه پارسی مود. آمار کاربردی با نرمافزار مینیتب. انتشارات دانشگاه پیام نور. تهران. 1388.
ب-4- مقالات چاپ شده در مجلات خارجی:
· Mahmoudvand, R; Hassani, H and Wilson, R. (2007). Is The Sample Coefficient of Variation a Good Estimator for the Population Coefficient of Variation? World Applied Science Journal (WASJ). Vol. 2. No. 5. pp. 519-522.
· Mahmoudvand, R; and Hassani, H. (2009). Generalized Optimal Bonus-Malus Systems with a Frequency and Severity Component on an Individual Basis in Automobile Insurance. Astin Bulletin. Vol. 39, No. 1, pp. 307-315.
· Mahmoudvand, R; and Hassani, H. (2009). Two New Confidence Interval for the Coefficient of Variation in a Normal Distribution. Journal of Applied Statistics. Vol. 36. No. 4. pp. 429-442.
· Godarzi, S.; Mahdyon, M. S.; Mahmoudvand, R. (2008). Change Values of Youth in Iran. Research Journal of Social Sciences. Vol. 4. pp. 43-48.
· Mahmoudvand, R; Hassani, H; Farzaneh, A; and Howell, G. (2010). On the Number of Nonnegative Solutions to the Inequality . IAENG International Journal of Applied Mathematics, Vol. 40. No. 1. pp. 1-5.
· Mahmoudvand, R; Hassani, H; Farzaneh, A; and Howell, G. (to appear). A Simple Program to List the Nonnegative Integer Solutions for the Inequality and Its Application. Journal of Interdisciplinary Mathematics.
· Najafi, L.; Hamidi, Y.; Vatankhah, S.; Mahmoudvand, R.; Behzadpour, A.; and Najafi, A. (2009). The Effect of Performance Appraisal Results on the Personnels Motivation and Job Promotion. Australian Journal of Basic and Applied Sciences.
· Mahmoudvand, R; and Edalati, A. (Submitted). On the Distribution of Collective Risk Models.
· Hassani, H; Mahmoudvand, R; Zokaie, M. (to appera). Resistant Methods and Filtered Based Approach in the Linear Regression Models. Fluctuation and Noise Letter.
· Yarmohammadi, M. Mahmoudvand, R; Hassani, H. (2010). The Effect of Outlierson Robust and Resistant Coefficient of Determination in the Linear Regression Models. International Journal of Academic Research. Vol. 2, No. 3.
ب- 5- مقالات در کنفرانسهای خارجی:
· Mahmoudvand, R; Hassani, H. An Asymptotic Distribution for the Null Distribution of the Likelihood-Ratio Test Statistics for k Outliers in a Normal Sample. International Statistical Institute (ISI) Conference, Lisbon, Proceeding. August 2007.
· Mahmoudvand, R; Hassani, H. and O"Sullivan, O. Calculating the Premium of a Generalized Bonus-Malus System in Automobile Insurance. International Statistical Institute (ISI) Conference, Lisbon, Proceeding. August 2007.
ب-6- مشاورهی آماری:
· مشاورهی آماری در انجام بیش از 30 پایاننامهی کارشناسی و کارشناسی ارشد در رشته های آمار، روانشناسی، مدیریت، اقتصاد، حسابداری، تربیت بدنی، بهداشت و ...
ب-7- برگزاری کارگاههای علمی:
· مدرس و مجری کارگاه با عنوان «تحلیلهای آماری با نرمافزار مینی تب». دائشگاه پیام نور همدان. آبان ماه 1388.
ب-8- طرحهای پژوهشی:
· ارایه مدلی تعمیم یافته برای بررسی ریسک اعتباری در بانکها و موسسات مالی با استفاده از ضریب تغییرات، مجری طرح، دانشگاه شهید بهشتی، 1388 (خاتمه یافته).
· بررسی سیستمهای پاداش- جریمهی بیمهی شخص ثالث اتومبیل در سایر کشورها و پیشنهاد سیستمی مناسب در ایران، بیمه مرکزی ایران (در حال اجرا).
برادر عزیزم نورالدین عبدالمحمدی روزت مبارک
این مطالب کاملا طنز است و مسلما هیچ گاه قصد اهانت به جایگاه مقدس علم و شخصت والای فرهنگیا ن عزیزرو نداریم.
واقعا چرا (روز) معلمها را باید گرامی بداریم؟
یکم:
(با لهجه کلاس دومی بخونین) معلمها به ما خاندن و نوشطن عاموختند و معلمها باعس شدند که بیشتر بدانیم؛ واقعیط آن اصت که آدم هرچه بیشتر بداند، بیشتر حرس میخورد؛ حالا درصت اسط که آدم این روزها هی خبر وبلاگ ها را میخاند و قاه قاه میخندد، ولی کلن خبرها آدم را تلخ میکنندو ما شبیه چای تلخ می شویم.شما خودطان بحتر میدانید عادم عنق دوص داشتنی تر نیست پس آیا معلمها با این کارشان ما را یک عده آدم افصردهی دائمی بار نیاورده اند؟
دوم:
(با لهجه ترک تحصیل کرده بخونین) همهی شما تایید میکنید که در هیچ مقطعی از زندگی، اضطرابهای شب امتحان و کنکور را نمیشود کنار گذاشت؛ من یک نفر را میشناسم که بیست سال است دانشجوست و هنوز شب امتحان را با نگرانی و غیره میخوابد. واقعا معلمها غیر از این اضطراب تاریخی هیچ چیز دیگری برای هدیه دادن به ما نداشتند؟
سوم:
(با لهجه معلم روز مزد بخونین) معلمها باعث شدند که همهی ما در مقطعی از زندگی معصومانهی دوران کودکیمان، آرزوی معلم شدن (داشته باشیم. بعدها که بزرگ شدیم و دیدیم معلم بودن نه تنها لذتبخش نیست، بلکه معوقهی حقوق و پاداش و اینهای معلمها را هم میگذارند بعد از عید نوروز میدهند ... کجای جمله بودیم؟ آهان؛ چرا باید معلمها این رؤیا را چند سال به ما غالب کنند؟ آیا نمیتوانستند بذر رؤیای بازاری شدن یا وزیر و وکیل شدن را در ذهن ما بکارند؟
چهارم:
(با لهجه مدیر مدرسه بخونین )از خود معلمها بپرسید که آیا این روز را واقعا مبارک میدانند یا نه؟ بعد اگر جرات کردید آنها را گرامی بدارید
دیدگاه!
اگر براساس آنچه گفته می شود ازنظر معلمها چوب، مساوی گل باشد(وبرعکس!) آنگاه ازنگاه آنها:
چوب فروش، گل فروش است.
پینوکیو از یک شاخه گل تراشیده شده.
گل آقا حتما معلم بوده!
ژاپنیها با گل غذا می خورند.
کله برخی دانش آموزان پر از خرده گل است!
بعضی ها با برخی اعتراضها و تجمعها، گل لای چرخ دولت می گذارند!
خاطرات همکاران دانشکده روانشناسی دانشگاه تهران از مدرسه و معلم و مدیر و اینا
1ــ مدیر مدرسه
سعید مقامی دولت آبادی: تو مدرسه شهید شهسواری در خیابان جمهوری تهران خیر سرمون درس میخوندیم .تو درس ریاضی نمره کم آوردم.مدیر مدرسه مون آقای درودیان بود .منو فرستاد دستهامو گرفتم زیر شیر آب سرد ؛ بعدشم با یه خط کش افتاد به جونم...اینقدر زد تا دستام مثه بادکنک باد کرد .تازه پرسپولیسی هم شدن(( قرمز قرمز )) از اون موقع به بعد از همه مدیر مدرسه ها بدم میاد..روز معلم رو بجز به مدیر مدرسه ها به همه
فرهنگی هاتبریک میگم.....(عقده ای)
2ــ دماغ معلم
رسول حیدری دانشجوی ارشد روانشناسی: ما تو مدرسه ساجدین محمدی شهرستان طارم درس میخوندیم.من چون قدم کوچیک بود رو نیمکت جلو بودم. سالش یادم نیست؛ اما دقیقا به خاطر دارم معلممون داشت برگه های امتحانی رو تصحیح میکرد. البته یکی از انگشتهاش تو دماغش بود.و مدام در حال بازی کردن با اون بود. با هوش کودکی ام کنجکاوانه داشتم نگاش میکردم..یه چیزی از دماغ خانم معلم قل خورد افتاد روی یکی از برگه ها. یهو زدم زیر خنده. فقط معلم و من بودیم که میدونستیم موضوع چیه. اومد جلو و یکی محکم خوابوند زیر گوشم و منو با اردنگی از کلاس بیرون انداخت. از اون موقع به بعد ؛ تصمیم کبری گرفتم دیگه هیچ وقت روی دماغ هیچ معلمی در حین نظافت شخصی متمرکز نشوم و بیشترین تمرکزم رو به درس خوندن دادم..البته الان هم گاهی یاد دماغ خانم معلم میفتم میگم: (( کاش اون موقع عمل دماغ هم بود تا ...))
3ــ کلاس تک نفره
محمد حسن زارع دانشجوی رشته تکنولوژی آموزش دانشگاه تهران :دو هفته پیش تو دانشکده روانشناسی با استاد جهان فر درس تنظیم خانواده داشتیم.استاد حدود ده دقیقه تاخیر داشت .بچه های کلاس تصمیم گرفتیم کلاس رو ترک کنیم.ما از توی پنجره داشتیم ورودی سالن رو نگاه میکردیم که متوجه شدیم استاد داره میاد و نقشه ما ممکنه عملی نشه ؛ به همین خاطر خیلی زود همه بچه ها از کلاس جیم زدیم و به محوطه دانشکده ، پشت ساختمان رفتیم.اما استاد در حین اومدن به کلاس در راهرو یه نفر رو پیدا میکنه و با هم به کلاس میان و تازه متوجه میشه کسی تو کلاس نیست..اما با همون یه دانشجو کلاس رو برگزار میکنه. برای همه ما هم غیبت منظور میکنه.
4ــ بیرون از مدرسه
پویا غفور زاده مسئول سایت دانشکده: من اصلا تو مدرسه خاطره نداشتم چون همه اش بیرون از مدرسه بودم.و مرتب یا جیم بودم یا دیر به مدرسه میرسیدم..بچه ها به من میگفتند (بازم مدرسه ام دیر شد) البته منظور آقای غفورزاده؛ آقای اکبر عبدی در نقش همون پسره بود که مدام دیر به مدرسه میرسید. تازه همیشه مادرم هم به من سر کوفت میزد که از پسرخاله ات( پدرام آثاری) یاد بگیر.اما حالا که بزرگ شدیم خاله ام به( پدرام) میگه از پسر خاله ات( پویا) یاد بگیر.من سر کارم و اون هنوز بیکار. البته اون فوق لیسانس اقتصاده اما خاله ام میگه چی رو از من یاد بگیره من هنوز متوجه نشده ام...
5ــ اشک تمساح
آقای نورالدین عصمتی: ما توی روستای چرکین لو شهرستان میانه(تبریز)درس میخوندیم. یه روز جمعه ما رفته بودیم کنار مدرسه مون . دیدیم پنجره های کلاسمون باز موندن. به خاطر اینکه شنبه رو هم تعطیل کنیم با یکی دیگه از هم کلاس هام کلی ماسه از پنجره به داخل کلاس ریختیم.فردای اون روز (شنبه) اومدیم کلاس دیدیم تمام شیشه های کلاس هم شکسته شده..یکی از دختر خانم های کلاس ما رو فروخته بود. کلی کتک نوش کردیم.شکستن شیشه ها هم به گردن من افتاد.قرار شد خسارت شیشه ها رو هم من به بپردازم. به منزل رفتم و چون از بابام میترسیدم موضوع رو به مادرم گفتم..اونم کلی منو زد.بعد منو تا مدرسه دنبال خودش کشوند و توی راه هم هی کتکم میزد.. اینقدر از چشام اشک اومده بود که به مدرسه رسیدیم همه دلشون برای من سوخت و از گرفتن خسارت از من منصرف شدند.
6ــ چاقاله دزدی و درس عبرت
حسین(آرش) ج: ما تو سرآسیاب ملارد مدرسه می رفتیم.خاطره من از مدرسه بیشتر جیم زدن بود تا درس خوندن.یه بار رفتیم باغهای خوشنام (( چاقاله دزدی )) تو راه برگشت هم با یه سری از بچه ها دعوامون شد که این خبر به مدرسه رسید. کلی هم از مدیر مدرسه به حاطر دعوا و چاقاله ها، کتک نوش کردیم.همین امر باعث شد یه درس عبرت بگیرم و دنبال منفی ها زیاد نرم...
البته آرش اصرار داشت من فامیلیش رو با حرف (جیم) بنویسم.
به نظر شما بانمک ترین خاطره کدوم بود...تو قسمت نظرات برامون بگین.شما هم خاطره هاتون رو بگین تا این زیر اضافه کنم.
خاطرات معلمها از دانشآموزان
معلم انشا: در کلاس چهارم دبستان دانشآموزی بود که خیلی خوب انشا مینوشت همیشه به او میگفتم روزی روزنامهنگار میشوی، عاقبت روزنامهنگار شد، حالا سال آخر زندان را میگذارند! جوانی کرده و کمی در مورد وضع اقتصادی مردم انشا نوشته همان موقع هم به او می گفتم که همه انشاها را نباید سر کلاس خواند.
معلم ورزش: همیشه به بچهها حال دادهام، علی دایی شاگرد من بود همان موقع هم با کسی مشورت نمیکرد.
دبیر فیزیک: شاگردی داشتم که هیچ از قوانین فیزیک سر درنمیآورد و در این علم بسیار بد توجیه بود، بعدها شنیدم در دانشگاه آکسفورد دکترای فیزیک گرفته.
ناظم صد و هفت ساله از شهرری: تا روز آخری که در مکتب بودم بچه پرروها را فلک کردم و کف دستشان داغ گذاشتم، الان شنیدهام محصلها معلمها را فلک میکنند و کف دستشان داغ میگذارند، روزگار برگشته!
.
معلم...
معلم عزیزم
تو به من آموختی
که صداقت بزرگترین سرمایه است
که قدرت، در بخشش است نه در زور
که ایمان، در دل است نه بر زبان
که بزرگی به عقل است نه مال....
برادر عزیزم نورالدین عبدالمحمدی روزت مبارک
معلم عزیزم،
هیچگاه تو را نخواهم بخشید
چون با این چیزهایی که به من آموختی باعث شدی به هیچ کجا نرسم!