یا محمد(ص)
تو را به یاد می آورم
درکوچه های آلوده وچرکین جاهلیت
درقحط سال های تهُی ازاندیشه ربوبی
وبه شکست هُبَل میدان توحید
آنگاه که بر ستیغ کوه نور ایستادی
و به نام خدای آفریننده ات ؛خواندی
اکنون عطش باستانی لبها
ازچشمه ساران بعثت تو
سیراب اسلام است.
در این ظهرهزارخورشید
جنب کوهساران بی آب
آسمان سنگلاخ را
با ارّابه قنوتم
طوفانی میکنم
اگر نتوانم
پیام تشنگی گیاه را
از برکه نیاز
به حوضچه استجابت ابرها برسانم
اکنون جسدتشنه گندمزار
زیر چکمه مورچه ها
تا گورستان قحطی
تشییع میشود
وگنجشکها مرثیه خوانند
خدایا !
دستت را به صورت خاکی ام بکش
سکانس های کِدرم را نور بپاش
قامت میانسالی ام را
از تعفن زار حسد و دروغ بیرون بکش
زمینت مرا بلعیده
عطرهای بهشتی ات را
در روانم جاری ساز
تنها ذره ای از معنویت باستانی ات
در قلبم بریز
آنگاه مرا
به جشن تولد نوزاد آفتاب گردان هایت
دعوت کن
انسان؛
حیوان مفقود الاثر پارادایس
برای فراموشی دردش
واژه به طامات می بافد
هر روزغروب
دالان دلتنگی اش را ، آب پاشی می کند
تا چوپان اساطیری زخم
گله های تنهایی اش را
ازچراگاه غربت
به دهکده باستانی درد بازگرداند
اینک بُزهای تَذَبذُب
از نهر عبودیت می پرند
پچ
گژ
معلم گفت:
این حروف را از اعراب بیشتر داریم
ادب ایرانی
تقوای علوی
معلم آموختم با این دو
ازامتها سبقت میگیریم
اینک بنا به پیش گویی پیامبر رحمت
مردان پارس درثریا هستند
و
5+1
پای میز مذاکره آمده
غافل از اینکه
سالهاست
گزینه های معلم و شاگردانش
روی میز است.
روز معلم رو به برادرم نورالدین عبدالمحمدی و همشهری های عزیز فریازانی که در کسوت مقدس معلمی هستند ، معلمین عزیز خودم در دبستان بیهقی و المهدی و راهنمایی طالقانی فریازان و دبیرستان آزادگان و امیرکبیر تویسرکان تبریک میگم...
کپی با ذکر منبع بلامانع است.