سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام دوستان عزیز فریازانی.

Free Image Hosting At Picestoon Host 

 من و آقای بهروز عبدالمالکی مدیر وب (( یک فریازانی ))تصمیم داریم ، تور یک روزه  روستا نوردی  رو در تعطیلات نوروز89 ،در فریازان برگزار کنیم.تاریخ اون هم فعلا پنجم یا ششم فروردین سال89 خواهد بود.منوط به اینکه هوا صاف باشه و خبری از بارندگی بهاری نباشد.

 محل تجمع افراد شرکت کننده، برای حرکت زمین فوتبال روستا ( خرمنا) خواهد بود.ساعت حرکت 8صبح به ساعت جدید رسمی کشور خواهدبود.

 

 به سه نفر از کسانی که خاطره این روز را به زیباترین قلم بنگارند و سه عکس زیبای گرفته شده با موبایل توسط شما عزیزان، از این تور ،جوایزی اهدا خواهد شد.جمعا ما به شش نفر از شما عزیزان جایزه خواهیم داد.

 

جهت  ثبت نام در این تور یک روزه در قسمت نظرات همین پست مشخصات خود و تعداد نفراتتون رو برای ما ارسال کنید.مسیر حرکت ما هم از زمین فوتبال فریازان ((  خرمنا )) شروع میشود . 

 

 مسیر حرکت ما به سمت اولین تپه باستانی فریازان (( ورودی روستای فریازان کنار جاده )) میباشد . سپس به بهشت زهرا ، ورودی روستا میرویم و نسبت به مقام شامخ شهدای عزیز ادای احترام خواهیم نمود. مسیر با عبور از زمینهای اسبیکن به طرف ضلع شمالی رودخانه فریازان ادامه خواهد یافت.

پس از عبور از رودخانه فریازان به سمت بالای رودخانه و بازدید از  دومین تپه باستانی روستا معروف به(( تپه در قلاحسن ))به سمت  دومین بهشت زهرای روستا و ادای احترام به دیگر شهدای عزیز و قهرمان فریازان خواهیم نمود. جهت صرف ناهار به یکی از دره های کوه الیسیا میرویم.بعد از صرف ناهار از ضلع جنوبی کوه الیسیا به سمت سومین تپه معروف فریازان،((تپه گبر آباد )) میرویم. بعد از بادید از این تپه به  طرف رودخانه (( ضلع جنوبی )) حرکت نموده و پس از عبور از رودخانه برای بازدیداز چهارمین تپه که در نزدیکی زمینهای مرحوم طوقان  است حرکت نموده و مراسم اختتامیه را نیز در زمینهای چما برگزار خواهیم کرد. دوستان عزیز هر کس هرگونه نظر و پیشنهادی جهت بهتر برگزار شدن این تور یک روزه روستا نوردی دارند ،حتما در قسمت نظرات برای ما ارسال کند.. ما منتظر همه شما عزیزان فریازانی   در نوروز 89 خواهیم بود.

 

کلیه عکسهای این تور در وبلاگ فریازان و نیز وبلاگ یک فریازانی مربوط به آقای عبدالمالکی به نمایش در خواهد آمد.






تاریخ : چهارشنبه 88/12/19 | 6:10 عصر | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()

نمیدونم بگم پروانه ها بهار داره میاد

 یا بگم بهار خانم پروانه ها دارن میارن

هر صدایی و هر هوایی فریاد می زنه که بهار داره با چادر گلدارش از راه می رسه

اگه برای یه بار هم عمیق نفس بکشی به غیر از دود تهران می تونی نشونه هایی از بهار بگیری

برای هر تویسرکانی بهار فقط توی روستاهای تویسرکان و بلوارهای شهر مشخصه که داره میاد ؛شکوفه های زردآلو  وآلبالو توی فریازان و محمودآباد،کوه های سهام آباد و کریم آباد، بیشه زارهای جعفریه (دوقلعه) ، درخت های سیب فرسفج،باغات گردوی سرابی و سرکان و کرزان و باباپیر،پیلانگرگ(نجفیه)رودآور،کهنوش،آرتیمان،گردنه دولابی تویسرکان،زمینهای مسطح آریکان،باغهای انگور ولاشجرد ودارانی و سنجوزان ،سیدشهاب وسنگ سفید.لامیان وباباکمال و منجان ودیگر روستاهای تویسرکان...

داره از راه میاد با همون نشونه های قدیمی سوت های پرستو و کند و تند شدن هوا که انگار از اخلاق این بهاره....

فقط دلم می خواد زودتر بیاد با اینکه امسال دلم بهاری نیست اما می دونم با اومدنش حال و هوام بهاری می شه

هرچی باشه به حرمت اومدنش میشه یک کم خندید و بی خیال خیلی چیزا شد

دلم می خواد فقط بیاد که دیگه از این زمستون که سرماش دیگه برام لطفی نداره خسته شدم

دلم از این زمستون که همه اش برام خاطره تلخ هدیه آورده خسته ست...

کاش بهار بیاد تا بشه بدون ترس از سوزش هوای زمستون یه دل سیر پیاده روی کرد و مثل این بچه گردوفروش ها به ویترین

مغازه ها چسبید و گاهی اثر دماغت رو شیشه بمونه و گاهی هم به توی مغازه پناه ببری

انگار هنوز نیومده داره نشونه هاش رو میاره آره اگر خدا بخواد دل منم می خواد یه نفس عمیق بکشه و

بی خیال هرچی آدم مریضه می خواد شاد باشه.............

                             

دلم برای یه پیاده روی توی کوچه باغ های فریازان و رفتن به کوه الیسیای فریازان تنگ شده. خسته شدم از این همه دود و کثافت تو تهرون

این روزگار خیلی زیباست اگه ما به هم فرصت دیدن زیبایی هاش رو بدیم......انگارهمیشه  شاه می بخشه و وزیر نه

خدا می خواد که ما شاد باشیم و پر از خنده

نه اگه تو یاد گرفته باشی وقتی تنها می شی و دستت به هیچ جا بند نیست فقط سرت رو به آسمون باشه و

یه لبخندی داشته باشی که یعنی " تو برام کافی هستی".... همین بالا می برتت

بهار میاد حتی اگه  دلی تنها و یا آدم هایی مریض باشن که بخوان با اعصابت بازی کنن....خوبیش همینه

Image and video hosting by TinyPic 






تاریخ : سه شنبه 88/12/18 | 10:5 صبح | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()

شعر زیر از استاد خوبم اسماعیل امینی است. او قلمی شیوا دارد و در کلاس درس  ردپایی از طنز در جاده گفتارش پیدا بود. ما با او در دانشگاه علمی ـ کاربردی واحد 47 در خیابان ولیعصر درس داشتیم.. متین و موقر و افتاده، شمرده سخن میگفت و در کلاس کاملا جدی بود.یک روز که در روزنامه نقد شعر کرده بود و آنرا خواندم ؛ تازه فهمیدم نزد چه استاد بزرگوار و عزیزی تلمُْذ میکنیم.او از دیگر دوستان استاد خوبم ،قربان ولیئی است...

 

دیروز تازیانه و حالا غروبها

از راه می‌رسند پدرها غروب‌ها
دنیای خانه، روشن و زیبا غروب‌ها

از راه می‌رسند پدرها و خانه‌ها
آغوش می‌شوند سراپا غروب‌ها

از راه می‌رسند و هیاهوی بچه‌ها
زیباترین ترانه‌ی دنیا غروب‌ها

اما به چشم دخترکان شوق دیگری‌ست
شوق دوباره دیدن بابا غروب‌ها

بعد از هزار سال من و کودکان شام
تنها نشسته‌ایم همین‌جا غروب‌ها

این‌جا پدر خرابه‌ی شام است، کوفه نیست
این‌جا بیا به دیدن ما با غروب‌ها

بابا بیا که بر دلمان زخم‌ها زده‌است
دیروز تازیانه و حالا غروب‌ها

دست تو را بهانه گرفته‌ست بغض من
بابا ز راه می‌رسی آیا غروب‌ها؟

بابا بیا کنار من و این پیاله آب
که تشنه‌ایم هر دو تو را تا غروب‌ها

از جاده‌ها بیایی و رفع عطش کنی
از جاده‌ها بیایی ... اما غروب‌ها

بسیار رفته‌اند و نیامد پدر هنوز
بسیار رفته‌اند خدایا غروب‌ها

کم‌کم پیاله موج زد و چشم روشنش
چون لحظه‌های غربت دریا غروب‌ها

خاموش شد وَ بر سر سنگی نهاد سر
دختر به یاد زانوی بابا غروب‌ها

بعد از هزارسال هنوز اشک می‌چکد
از مشک پاره‌پاره‌ی سقا غروب‌ها

شعر از : اسماعیل امینی






تاریخ : یکشنبه 88/12/16 | 2:53 صبح | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()
 

شاید مدت هاست که دیگه سری به خاطراتت نمی زنی و سراغی از اونجایی  و اونایی که همراهت بودن و الان دیگه نیستن نمی گیری،

شاید دیگه نشنیدن آواز گنجشکهای فریازان برات اهمیتی نداره، یا شاید هم الان  یه مشت مشکلات جای اونو گرفته….

سعی کردم بگم مهم نیست، ولی نشد. نمی شه از خیلی چیزها به سادگی گذشت. شاید به نظر تو زمان همه چیز رو درست کنه، ولی این نظر توئه!

چطور می تونی خاطره ای رو که با الماس توی ذهنت حک شده و با طلوع هر صبح میدرخشه، نبینی… مگه اینکه بخوای خودت رو به ندیدن بزنی…

واقعاً نمی دونم این اسمش قسمته یا تقدیر!!!  انتخاب خودم بوده که از فریازان بیرون بزنم، یا شرایط سخت زندگی منو از روستای قشنگم؛ هل دادن بیرون.  براش هنوز اسم مناسبی پیدا نکردم چون هنوز نمی تونم درکش کنم. هنوز نمی فهمم تو ذهن های مثلاً مدرن امروزی چی می گذره که همه چیز براشون شهر و زرق و برق اونه...

شاید از کنارآدم های جور وا جور و ترافیک تهران و رفتارهای ناپسند و نامفهوم رد بشم، ولی هرگز هیچ چیز رو فراموش نمی کنم… هرگز…

هرگز آرامش و صداقت مردمان فریازان را فراموش نخواهم کرد.






تاریخ : جمعه 88/12/14 | 9:2 صبح | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()

فریازان و کاربران جهان

آیا تا به حال به این فکر کرده اید چه تعدادی از کاربران و بازدید کنندگان از وب فریازان، از دیگرکشورهای جهان هستند؟  برای دیدن آمار بازدید از وب فریازان روی لینک زیر کلیک نمائید.






تاریخ : پنج شنبه 88/12/13 | 9:41 عصر | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.