دادگاه متهمان اغتشاش و آشوب و متهمین پروژه شکستخورده کودتای مخملی امروز (10 مرداد) در سالن اجتماعات اداره کل دادگستری تهران (مجتمع امام خمینی) آغاز شد.
در بین متهمین حاضر در جلسه دادگاه که نزدیک به 100 نفر بودند، چهرههای شناخته شده و مشهوری مثل بهزاد نبوی عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، میردامادی دبیر کل حزب مشارکت، امینزاده عضو شورای مرکزی حزب مشارکت، عطریانفر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران، محمدعلی ابطحی عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز، صفایی فراهانی عضو شورای مرکزی حزب مشارکت، رمضانزاده عضو شورای مرکزی حزب مشارکت به چشم میخورند.
گزارش تصویرى اولین جلسه دادگاه را اینجا و اینجا ببینید
همانگونه که قبلاً در بیانیه دادستانی تهران آمده بود، اتهام دستگیر شدگان به شرح زیر است:
1- حمله به مراکز نظامی با سلاح گرم و سرد و بمبهای آتشزا
2- حمله به مراکز دولتی و به آتش کشیدن آنها
3- تخریب اموال عمومی
4- ایجاد رعب و وحشت در بین مردم
5- ارتباط با گروههای معاند و محارب مانند گروهگ منافقین
6- ضرب و شتم مأمورین انتظامی و امنیتی
7- ضرب و شتم شهروندان
8- تخریب اموال شخصی مردم
9- تهیه گزارش برای رسانههای بیگانه و دشمن
10- توزیع شبنامه بر علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی
+ میزان مجازات اخلالگران و اغتشاشگران در قانون مجازات اسلامی را اینجا بخوانید.
متن کامل کیفرخواست مدعی العموم علیه متهمین پروژه شکستخورده کودتای مخملى که در دادگاه علنی صبح امروز قرائت شد به شرح زیر است:
1ـ حوادث و آشوب های اخیر از پیش طراحی شده بود
2. متهمان تقلب در انتخابات را دروغ میدانند
3. تلاش حزب مشارکت برای تغییر ماهیت نظام و ملاقات جاسوس انگلیسی با اصلاح طلبان
4. برخی منافقین دستگیر شده در پادگان اشرف آموزش دیده بودند
5. همکاری با نیروهای آمریکایی جهت به اغتشاش کشیدن کشور
6. اقدام علیه امنیت کشور از طریق آشوب اجتماعی و تبانى
مشروح اعترافات ابطحی در دادگاه
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس محمد علی ابطحی عضو مجمع روحانیون مبارز و رئیسدفتر خاتمی در زمان وزارت ارشاد و ریاستجمهوری، که اخیراً بازداشت شده بود در اولین جلسه رسیدگی به جرائم متهمان سیاسی حوادث بعد از انتخابات که صبح امروز شنبه برگزار شد، طی سخنانی با اشاره به کیفر خواستی که از سوی معاون دادستان تهران در ابتدای جلسه بیان شد، گفت: همه صحبتهایی که معاون دادستان مطرح کرد، بنده قبول داشتم اما مسائلی را باید مطرح کنم.
وی افزود: چند نفر از دوستان مسائلی را در خصوص اصل مسئله انتخابات مطرح کردند، انتخابات واقعاً فوقالعاده بود 40 میلیون نفر مسئلهای نبود که بتوان از کنار آن به راحتی گذشت.
عضو مجمع روحانیون مبارز تصریح کرد: بنده شخصاً از معدود کسانی بودم که در موضوع انتخابات با حضور موسوی موافق نبودم. سال 84 که وی برای حضور در انتخابات مطرح شده بود، بنده مخالفت کردم چرا که این مقطعی که وی در سیستم حکومتی حضور نداشت، میتوانست توهماتی برای موسوی ایجاد کند که این توهمات به کشور آسیب میزد.
متن کامل اعترافات ابطحى را با عناوین زیر در خبرگزارى فارس بخوانید:
ـ تقلب یک اسم رمز برای آشوب شده بود
ـ اصلاحطلبان برای محدود کردن مقام معظم رهبری و اعتقادات مردم حرکت میکردند
ـ کل مدارک موسوی مبنی بر تقلب، 700 هزار رای هم نمیشد
ـ همانهایی که 500 هزار اختلاف را تقلب نمیدانستند، امروز 11 میلیون فاصله را تقلب میخوانند
همراهی خاتمی با موسوی خائنانه بود
ـ به فرهنگ و تاریخ ایران خیانت کردهام
ـ هاشمی در ذهن خود قصد انتقام از احمدینژاد و مقام معظم رهبری را داشت!
ـ هاشمی رفسنجانی، موسوی و خاتمی قسم خورده بودند یکدیگر را تنها نگذارند
ــ همه دوستانمان بدانند که موضوع تقلب در ایران دروغ بود
محمد عطریانفر، عضو شوراى مرکزى حزب کارگزاران و از نزدیکان هاشمى رفسنجانى نیز در نخستین جلسه دادگاه متهمان پرونده اخیر اغتشاشات با بیان اینکه «اینجا آمده ام خود را بشکنم و بگویم عضو نظام هستم» گفت: دو اصل مهم ولایت فقیه و نظام اسلامی بیرحمانه مورد هجمه برخی گروهها و جریانات حزبی قرار گرفت.
وی افزود: بدلیل تقابلهایی که شکل گرفت ما دچار نوعی نفاق شدیم و دشمنان سوء استفاده کردند.
متن کاملتر سخنان عطریانفر وى را در سایت ایرنا بخوانید
اخبار مرتبط:
ـ حاشیههایی از دادگاه متهمین پرونده اغتشاشات پس از انتخابات ریاست جمهوری
ـ العربیة: ابطحی با اعترافات خود علیه اصلاحطلبان کودتا کرد
ـ خبرنگار نیوزویک: وقایع پس از انتخابات 22 خرداد، مشخصات یک انقلاب شکست خورده مخملی را دارد
ـ بازتاب محاکمه عوامل آشوب های پس از انتخابات در رسانه های جهان
ـ عضو کمیسیون امنیت ملی: محاکمه اغتشاشگران باید از صدا و سیما پخش شود
ـ عضو کمیسیون امنیت ملی: اعترافات ابطحی بسیار تکان دهنده بود
وقتی خفاشهای گرسنه به خون
ریشه های مروت و راستی را حریصانه میجوند.
و کرکس های پیر حتی از مردارهای لاغر و تکیده جان داده بر سر نیزه هایشان هم نمیگذرند.
تراکم ابرهای سیاه نفرت و دروغ را بر آسمان سرزمینم هر روز بیشتر احساس میکنم.
بچه های سرزمینم، در کتابها خواندند که ،( چوپان دروغگو) انسان خوبی نیست ،زیرا دروغ زیاد میگفت ،اما انگار دروغ...
سرزمینی که کودکانش امروز دروغ را شاید قبل از هر واژه ای بیاموزند...
در حالی که مردمانش راستی را در سنگ نوشته های باستانی اش ؛ بر تخت جمشید و گنجنامه و بیستون ،جستجو میکنند.
سرزمین آدمهای خسته از هیاهو، نگهبانان سرداب ها؛ لبخند های تکراری منزجر کننده ماسیده بر لب ها،
کوچه های روستایم که یک روز بوی نان داغ تنوری و محبت و باران میدادند امروز بوی نفرت و ترس میدهند.
خسته شده ام از مردان شهری که چهره ای غریبه دارندو چشمهایشان را میبندند و گستاخانه فریاد میکشند.
به طوفان دل خوش کرده ایم که شاید آشیانه کرکس ها را در هم بشکند،
دلخوشیم که شاید عقاب مهربانتر از کرکس باشد.
دمکراسی ورزش گروهی است که به “شرکت” همه احتیاج دارد نه به “تماشاچی” زیاد
نپرسید کشورم (و رهبرانم) برای من چه کرده اند، بپرسید من برای (آینده) کشورم و هموطنانم چه کرده ام؟
بسیاری از ناظرین سیاسی معتقدند که ایرانیان از معدود کشورهای شرقی میباشند که شاید بتوانند دمکراسی را با مذهب و سنت تلفیق دهند و تنشهای فعلی ایران را هم کشاکش سنت، مذهب و دمکراسی غربی میدانند. اما “وابستگی احساسی به گروه” و “احساس مظلومیت،” دو مشخصه ایرانیان است ، صفات مخربی در حصول دمکراسی از طریق “مدنی” میباشند. اگر “اوباما” احساس مظلومیت میکرد و طرفدارانش فقط قصه میخوردند یا احساساتی میشدند یا به خشنونت روی می آوردند یا به ترس، و او هرگز پیروز نمیشد. آنها “تک تک” آستینها را بالا زدند، وقت و پول و ایده هزینه کردند و دو سال تمام خواب و خوراک درست حسابی نداشتند ولی هوشیاری خود را حفظ کردند تا آنکه پیروز شدند.
درسی که شاید ما ایرانیها بتوانیم از انتخاب سال 2006 مجله “تایم” و مثالهای فوق بگیریم اینست که رسیدن به جامعه مدنی نیاز به “شرکت” تک تک افراد معتقد به این جامعه را دارد و شرکت فقط به معنای خشونت، حرکت موضعی، عصبانیت، دعا و .. نیست. هر انسانی در دنیای امروز همانطور که “تایم” به آن اشاره کرد “مرکز قدرت” میباشد و میتواند با صدها ابتکار و هوشیاری در پیشرفت جامعه اش و آرمانهایش تاثیر گذار باشد. اگرچه مظلوم نمایی در کشور ما مردم را به شور آورده، همراه و همبسته میکند ولی “احساس مظلومیت” ترس میآورد و شکست، و امام حسین هم هیچگاه احساس مظلومیت نکرد گریه کردن، مسخره کردن، فحش دادن یا چاپلوسی کردن هیچ کدام نمیتوانند مشکلات یک جامعه با حاکمیت را حل کنند.
شخصی نوشته بود :((چند سال پیش در دانشگاهی در آمریکا یک همکلاس یهودی اسراییلی الاصل داشتم که میگفت “من از کودکی دشمنان اسراییل را عذاب داده ام.” میپرسیدم چگونه؟ وی میگفت “مثلاً در دبیرستان گروه دانش آموزان یهودی که تعدادشان از همه گروهها کمتر هم بود هر روز نوبتی تلفن سفارتخانه های عربی و روسیه در واشنگتن را اشغال میکردند تا آنجایی که سفرای این کشورها عاجز شده بودند، و یا گروههای حامی اسراییل به هیچ وجه به تلویزیونهایی که بر ضد اسراییل چیزی میگفتند تبلیغات نمیدادند.))”
حتی شرکتهای بزرگ آمریکایی هم به قدرت “افراد مصمم” پی برده اند و برای هر مشتری یک “ارزش عمری” (lifetime value (LTV محاسبه میکنند. یکی از رستورانهای زنجیره ای بزرگ آمریکا با فروش ملیاردها دلار در سال ارزش عمری هر مشتری را حداقل 100 هزار دلار تخمین زده و اذعان میکند که در صورت “تصمیم” حتی گروهی کوچک از مردم برای “تحریم” محصولاتش احتمال دارد در عرض کمتر از یکسال ورشکسته شود.
توضیح: نشریه تایم انتخاب “برجسته ترین فرد سال” را از سال 1927 شروع کرد (82 سال پیش). از جمله برندگان: در سال 1975 “خانمها” قدرتمندترین افراد آن سال شدند و در سال 1979 امام خمینی ( ره ).
18 سال پیش آقای رادنی کینگ یک سیاه پوست خلافکار در هنگام بازجویی به شدت توسط نیروهای انتظامی آمریکا مورد ضرب و شتم قرار گرفت (که فقط باید وی را به آرامی بازجویی یا بازداشت میکردند) اما یک عابر با وجدان از دور صحنه را فیلمبرداری کرده و صورت تمام ضاربان را ثبت کرد. بعد از نمایش این ویدئو در سطح وسیع، پلیس لس آنجلس که به “قلدری” معروف است نتوانست این افتضاح را سرپوشی کند، پلیسهای ضارب مورد محاکمه قرار گرفتند و شورشهای گسترده ای سطح لس آنجلس را فرا گرفت.
نمونه های بالا حاکی از قدرت “فرد” در برابر سیستم است و نشان میدهند که چگونه وقتی در یک جامعه تعداد زیادی افراد با وجدان، با هوش و پرکار باشند میتوانند با حد اقل هزینه از آزادی های خود و حتی حق هموطنانشان دفاع کنند.
پسر
آنچه مرا به نوشتن این مطلب وا میدارد، تولد الگو و اسوه من در جوانمردی و ولایتمداری حضرت ابوالفضل العباس (ع) است .او که تا لحظه آخر امام حسین (ع) را با نام کوچکش صدا نکرد تا ولایت مداری را در لفظ نیز معنا کرده باشد.
همیشه احساس من این بوده است که غیر از خدا، شخصی دیگر همیشه و همه جا در کنارم بوده و مرا در کارهایم کمک میکرده است و مراقب و محافظ من بوده است .و بیگمان آن شخص بزرگوار ، قمر بنی هاشم ،حضرت ابوالفضل العباس است.
در ایام محرم در روستای فریازان رسم است که کاروانی از نعش شهدای کربلا به راه می انداختند.ومن چند سال متوالی با توسل به نام حضرت عباس (ع) برای حمل نعش ـ حضرت ابوالفضل العباس ـ، به مراسم عزاداری سالار شهیدان روی پل روستایمان ، جمعیت عزاداران را همراهی و همدلی میکردم و درآن شلوغی جمعیت با خدا وحضرت عباس خلوت میکردم. درآنجا بوده که من از خدا و حضرت ابوالفضل (ع )خواسته بودم ،اگر پسری به من داده شود حتما او را( ابوالفضل ) نام نهم.در بیست ویکم دیماه سال84 ، تو که به دنیا آمدی، نامی که از قبل برایت انتخاب کرده بودم ،تقدیم به تن معصوم و پاک کودکانه ات کردم. اما با این همه اسم ـ عباس ـ که در روستای فریازان هست نمیدانم چرا تفکر غلطی در فریازان وجود داره که هیچ کس جرأت نداره اسم پسرش رو ابوالفضل بذاره.
پسرم ابوالفضل جان
پدرم نیز مرا عباس نام نهاد.زیرا اعتقاد به جوانمردی و بزرگواری آن حضرت داشته ودارد. من نیز با همین اعتقادات وکمی فراتر و با آگاهی کامل از کمالات آن بزرگوار نام تو را ،ابوالفضل نهادم.
همه فامیل و آشنایان میدانند ، تو که تنها 3سال داری چقدر صبور وساکت و با وقاری. با کودکان همسن و سالت تفاوت داری . هیچگاه آن امراضی که کودکان دیگر با آن دست و پنجه نرم میکنند به سراغ تو نیامده اند. یکبار و فقط حتی یکبار با ناراحتی و گریه و درد ،خواب شبانه من و مادرت را آشفته نساخته ای.و اینها همه را مدیون نام زیبایت ـ ابوالفضل ـ هستیم .
400)width=400;">
در اینجا میخواهم برایت شرح مختصری از زندگی حضرت ابوالفضل العباس ( ع ) را بیاورم:
تولد حضرت عباس(ع)
حضرت ابوالفضل نخستین فرزند از چنین بانوى با معرفت و حق شناسى بود تولد وى، خانه على(علیه السلام) و دل مولا را غرق نور و سرور ساخت وقتى که به دنیا آمد حضرت على(علیه السلام) در گوش او اذان و اقامه گفت نام خدا و رسول خدا را بر گوش وى خواند و نام او را عباس قرار داد.
با آن که این نوزاد بسیار خوش منظر و زیبا بود به طورى که وى را قمر بنى هاشم نامیدهاند و به ماه شب چهارده تشبیه نمودهاند و حضرت وى را به نام عباس نام نهاد و آن به این علت بود که عباس هم به معناى شیر شرزه و خشمگین است و هم به معناى عبوس و چهره گرفته زیرا که ایشان نسبت به ظالمان چهرهاى خشمگین داشتند.
در روز هفتم تولدش گوسفندى را به عنوان عقیقه ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند.
با آن که هنگام تولد پدر خوشحالى مى کند، حضرت گاهى قنداقه عباس خردسال را در آغوش مى گرفت و آستین دست هاى کوچک او را بالا مى زد و بر بازوان او بوسه مى زد و اشک مى ریخت حضرت در پاسخ ام البنین نسبت به این کار فرمود این دست ها براى کمک و یارى به برادرش حسین قطع خواهد شد.
حضرت عباس در خانه على(علیه السلام) و در دامان مادر با ایمان وفادارش و در کنار امام حسین رشد کرد و درسهاى بزرگ انسانیت صداقت و اخلاق را فرا گرفت تربیت خاص امام على(علیه السلام) بى شک در شکل دادن به شخصیت فکرى و روحى این نوجوان سهم عمدهاى داشت روزى حضرت على(علیه السلام) عباس خردسال خود را نشاده بود و حضرت زینب(علیها السلام) هم حضور داشت امام به این کودک عزیز گفت به بگو یک عباس گفت یک فرمود بگو دو عباس خوددارى کرد و گفت شرم دارم با زبانى که خدا را به یگانگى خواندهام دو بگویم حضرت از معرفت این فرزند خوشحال شد و پیشانى عباس را بوسید.
شجاعت و شهامت عباس(ع)
دلاورىهاى این نوجوان از زمان پدر بزرگوارش در جنگ هاى آن حضرت با مخالفین نمودار بود که برخى جلوههایى از شجاعت این نوجوان را در جنگ صفین در تاریخ ثبت کردهاند. گویند: در یکى از روزهاى نبرد صفین نوجوانى از سپاه على (علیه السلام) بیرون آمد که نقاب بر چهره داشت و از حرکات او نشانههاى شجاعت، هیبت و قدرت هویدا بود از سپاه شام کسى جرأت نکرد به میدان بیاید معاویه یکى از مردان سپاه خود به نام ابى شقاء که دلاورى نام آور بود را گفت به جنگ این جوان برو وى گفت اى امیر شأن بالاتر از آن است که جنگ وى بروم بلکه من هفت پسر دارم و یکى از آنها را مى فرستم تا او را از پاى درآورد وى یکى از پسرانش را فرستاد که از پاى درآمد پسر بعدى اش را فرستاد که او هم به سرنوشت برادر قبل دچار شد تا این که هر هفت پسر در نبرد با او کشته شدند و در این هنگام پدر خود به میدان کارزار آمد و پس از رد و بدل شدن ضرباتى چند ابن شعثاء نیز بمانند فرزندانش به هلاکت رسید که این موجب تعجب حاضران شد حضرت على(علیه السلام) وى را فرا خواند و نقاب از چهرهاش برداشت و پیشانى اش را بوسید و در این هنگام همگان دیدند که این نوچوان عباس بن على قمر بنىهاشم است.
و همچنین نقل کردهاند در جنگ صفین هنگامى که سپاه معاویه بر آب مسلط بودند و سپاه اسلام در تشنگى به سر مىبرد جمعى را در رکاب امام حسین(علیه السلام) فرستاد که شریعه فرات را از سپاه دشمن پس بگیرند که در این جمع که موفق به باز کردن راه آب براى سپاه اسلام شده بودند حضرت عباس نیز حضور داشت.
پس از مرگ معاویه که حاکم مدینه مىخواست از امام حسین(علیه السلام) براى خلافت یزید بیعت بگیرد سى نفر از جوانان بنىهاشم به فرماندهى حضرت عباس با شمشیرهاى برهنه بیرون خانه و پشت در ایستاده بودند و منتظر اشاره امام بودند که اگر نیازى باشد مانع بروز هر حادثهاى شوند و اینان در تحت فرماندهى حضرت عباس قرار داشتند.
فضائل عباس (ع)
حضرت امام سجاد درباره حضرت عباس مى فرماید: خداوند عمویم عباس را رحمت کند که در راه برادرش ایثار و فداکارى کرد و از جان خود گذشت چنان فداکارى کرد که دو دستش قلم شد خداوند نیز به او همانند جعفر بن ابى طالب در مقابل آن دو دست قطع شده دو بال عطا کرد که با آنها در بهشت با فرشتگان پرواز مىکند عباس نزد خداوند مقام و منزلتى بسیار بزرگ دارد که همه شهیدان در قیامت به او غبطه مىخورد.
چنانچه شاعر نیز در این باب مىگوید:
چون اقتدا به جعفر طیار کردهایم برد از ماست با پرِ جان در فضاى دوست
در پیروى زخط علمدار کربلاست دوستى که دادهایم به راه رضاى درست
امام صادق نیز در ستایش از حضرت عباس مىفرماید:
عموى ما عباس داراى بصیرة نافذ و ایمانى استوار بود همراه امام حسین جهاد کرد و آزمایش خوبى داد و به شهادت رسید.
علم عباس(ع)
وى تنها به عنوان یک قهرمان نامدار و دلاور مطرح نبود بلکه فضائل علمى، تقوایى او و دانش رفیع را از خردسالى از سرچمشه علوم الهى به دست آورده بود چنانچه برخى روایات اشاره به این نکته دارند که وى از زمان کودکى شروع به تغذیه علمى نموده است.
مقام فقهى او بسیار بالا بوده است و در نزد راویان مورد وثوق و اعتماد بوده است و از جهت پارسایى در درجه بالا قرار داشت چنانچه برخى از رجالیون درباره ایشان گفته اند: عباس از فقیهان و دین شناسان اولاد ائمه بود، عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاک بود و دیگران نیز وى را این گونه تعریف نمودهاند که عباس از بزرگان و فاضلان فقهاى اهل بیت بود بلکه وى عالم استاد ندیده بود.
حضرت عباس و امام حسین(علیهم السلام)
حضرت عباس همان جایگاه را نسبت به امام حسین(علیه السلام) داشت که حضرت على نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله)داشت ایشان پشتوانه و تکیه گاهى براى امام حسین بودند چنانچه امیرالمؤمنین چنین جایگاهى را نسبت به پیامبر داشت.
عباس همان طور که على(علیه السلام) همیان نان و خرما به دوش مى گرفت و براى مستمندان مىبرد او نیز به اتفاق برادرش حسین(علیه السلام) بسیارى از گرسنگان مدینه را سیر مىکرد عباس همچنانکه على که باب حوائج دربار پیامبر بود و هر کس رو به ساحت ایشان مىکرد اول على(علیه السلام) را مى خواند وى نیز باب حوائج آستان امام حسین بود و هر کس براى رفع حوائج به دربار حسین مىشتافت عباس را مىخواند.
عباس مانند پدر که در بستر پیغمبر خوابید و فداکارى کرد در روز عاشورا براى اطفال و آوردن آب فداکارى کرد.
القاب حضرت عباس(ع)
براى ایشان برخی القاب شمردهاند که هر کدام جلوهاى از فضائل، کرامات و عظمت وى را نشان مىدهد و ما برخى از آنها را برمى شمریم.
1 ـ عباس: چون مثل شیر حمله مىکرد دلیر بود ترس در دل دشمن مى ریخت و فریادهاى حماسى اش لرزه بر اندام حریفان مى افکند.
2 ـ ابوالفضل: نام پسرش فضل بود و هم این که وى پدر فضیلت و خوبىها بود و فضل و نیکى زاده او و مولود سرشت پاکش بود.
3 ـ ابوالقربه: (پدر مشک) به خاطر مشک آبى که بر دوش مىگرفت و از کودکى میان بنىهاشم سقایى مىکرد.
4 ـ سقا: به خاطر این که آب آور تشنگان بخصوص در سفر کربلا بود.
5 ـ قمر بنىهاشم: وى در میان بنىهاشم زیباترین و جذابترین چهره را داشت و چنین ماه درخشان در شب تار مىدرخشید.
6 ـ باب الحوائج: آستان رفیعش قبله حاجات و توسل به آن حضرت بر آورنده نیاز دردمندان است.
خواستم ازت تشکر کنم وبگم به تو افتخار می کنم. چون تو تنها کسی هستی که هیچ وقت منواز سر کار گذاشتنت ،ناامید نمی کنی