پسر
آنچه مرا به نوشتن این مطلب وا میدارد، تولد الگو و اسوه من در جوانمردی و ولایتمداری حضرت ابوالفضل العباس (ع) است .او که تا لحظه آخر امام حسین (ع) را با نام کوچکش صدا نکرد تا ولایت مداری را در لفظ نیز معنا کرده باشد.
همیشه احساس من این بوده است که غیر از خدا، شخصی دیگر همیشه و همه جا در کنارم بوده و مرا در کارهایم کمک میکرده است و مراقب و محافظ من بوده است .و بیگمان آن شخص بزرگوار ، قمر بنی هاشم ،حضرت ابوالفضل العباس است.
در ایام محرم در روستای فریازان رسم است که کاروانی از نعش شهدای کربلا به راه می انداختند.ومن چند سال متوالی با توسل به نام حضرت عباس (ع) برای حمل نعش ـ حضرت ابوالفضل العباس ـ، به مراسم عزاداری سالار شهیدان روی پل روستایمان ، جمعیت عزاداران را همراهی و همدلی میکردم و درآن شلوغی جمعیت با خدا وحضرت عباس خلوت میکردم. درآنجا بوده که من از خدا و حضرت ابوالفضل (ع )خواسته بودم ،اگر پسری به من داده شود حتما او را( ابوالفضل ) نام نهم.در بیست ویکم دیماه سال84 ، تو که به دنیا آمدی، نامی که از قبل برایت انتخاب کرده بودم ،تقدیم به تن معصوم و پاک کودکانه ات کردم. اما با این همه اسم ـ عباس ـ که در روستای فریازان هست نمیدانم چرا تفکر غلطی در فریازان وجود داره که هیچ کس جرأت نداره اسم پسرش رو ابوالفضل بذاره.
پسرم ابوالفضل جان
پدرم نیز مرا عباس نام نهاد.زیرا اعتقاد به جوانمردی و بزرگواری آن حضرت داشته ودارد. من نیز با همین اعتقادات وکمی فراتر و با آگاهی کامل از کمالات آن بزرگوار نام تو را ،ابوالفضل نهادم.
همه فامیل و آشنایان میدانند ، تو که تنها 3سال داری چقدر صبور وساکت و با وقاری. با کودکان همسن و سالت تفاوت داری . هیچگاه آن امراضی که کودکان دیگر با آن دست و پنجه نرم میکنند به سراغ تو نیامده اند. یکبار و فقط حتی یکبار با ناراحتی و گریه و درد ،خواب شبانه من و مادرت را آشفته نساخته ای.و اینها همه را مدیون نام زیبایت ـ ابوالفضل ـ هستیم .
400)width=400;">
در اینجا میخواهم برایت شرح مختصری از زندگی حضرت ابوالفضل العباس ( ع ) را بیاورم:
تولد حضرت عباس(ع)
حضرت ابوالفضل نخستین فرزند از چنین بانوى با معرفت و حق شناسى بود تولد وى، خانه على(علیه السلام) و دل مولا را غرق نور و سرور ساخت وقتى که به دنیا آمد حضرت على(علیه السلام) در گوش او اذان و اقامه گفت نام خدا و رسول خدا را بر گوش وى خواند و نام او را عباس قرار داد.
با آن که این نوزاد بسیار خوش منظر و زیبا بود به طورى که وى را قمر بنى هاشم نامیدهاند و به ماه شب چهارده تشبیه نمودهاند و حضرت وى را به نام عباس نام نهاد و آن به این علت بود که عباس هم به معناى شیر شرزه و خشمگین است و هم به معناى عبوس و چهره گرفته زیرا که ایشان نسبت به ظالمان چهرهاى خشمگین داشتند.
در روز هفتم تولدش گوسفندى را به عنوان عقیقه ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند.
با آن که هنگام تولد پدر خوشحالى مى کند، حضرت گاهى قنداقه عباس خردسال را در آغوش مى گرفت و آستین دست هاى کوچک او را بالا مى زد و بر بازوان او بوسه مى زد و اشک مى ریخت حضرت در پاسخ ام البنین نسبت به این کار فرمود این دست ها براى کمک و یارى به برادرش حسین قطع خواهد شد.
حضرت عباس در خانه على(علیه السلام) و در دامان مادر با ایمان وفادارش و در کنار امام حسین رشد کرد و درسهاى بزرگ انسانیت صداقت و اخلاق را فرا گرفت تربیت خاص امام على(علیه السلام) بى شک در شکل دادن به شخصیت فکرى و روحى این نوجوان سهم عمدهاى داشت روزى حضرت على(علیه السلام) عباس خردسال خود را نشاده بود و حضرت زینب(علیها السلام) هم حضور داشت امام به این کودک عزیز گفت به بگو یک عباس گفت یک فرمود بگو دو عباس خوددارى کرد و گفت شرم دارم با زبانى که خدا را به یگانگى خواندهام دو بگویم حضرت از معرفت این فرزند خوشحال شد و پیشانى عباس را بوسید.
شجاعت و شهامت عباس(ع)
دلاورىهاى این نوجوان از زمان پدر بزرگوارش در جنگ هاى آن حضرت با مخالفین نمودار بود که برخى جلوههایى از شجاعت این نوجوان را در جنگ صفین در تاریخ ثبت کردهاند. گویند: در یکى از روزهاى نبرد صفین نوجوانى از سپاه على (علیه السلام) بیرون آمد که نقاب بر چهره داشت و از حرکات او نشانههاى شجاعت، هیبت و قدرت هویدا بود از سپاه شام کسى جرأت نکرد به میدان بیاید معاویه یکى از مردان سپاه خود به نام ابى شقاء که دلاورى نام آور بود را گفت به جنگ این جوان برو وى گفت اى امیر شأن بالاتر از آن است که جنگ وى بروم بلکه من هفت پسر دارم و یکى از آنها را مى فرستم تا او را از پاى درآورد وى یکى از پسرانش را فرستاد که از پاى درآمد پسر بعدى اش را فرستاد که او هم به سرنوشت برادر قبل دچار شد تا این که هر هفت پسر در نبرد با او کشته شدند و در این هنگام پدر خود به میدان کارزار آمد و پس از رد و بدل شدن ضرباتى چند ابن شعثاء نیز بمانند فرزندانش به هلاکت رسید که این موجب تعجب حاضران شد حضرت على(علیه السلام) وى را فرا خواند و نقاب از چهرهاش برداشت و پیشانى اش را بوسید و در این هنگام همگان دیدند که این نوچوان عباس بن على قمر بنىهاشم است.
و همچنین نقل کردهاند در جنگ صفین هنگامى که سپاه معاویه بر آب مسلط بودند و سپاه اسلام در تشنگى به سر مىبرد جمعى را در رکاب امام حسین(علیه السلام) فرستاد که شریعه فرات را از سپاه دشمن پس بگیرند که در این جمع که موفق به باز کردن راه آب براى سپاه اسلام شده بودند حضرت عباس نیز حضور داشت.
پس از مرگ معاویه که حاکم مدینه مىخواست از امام حسین(علیه السلام) براى خلافت یزید بیعت بگیرد سى نفر از جوانان بنىهاشم به فرماندهى حضرت عباس با شمشیرهاى برهنه بیرون خانه و پشت در ایستاده بودند و منتظر اشاره امام بودند که اگر نیازى باشد مانع بروز هر حادثهاى شوند و اینان در تحت فرماندهى حضرت عباس قرار داشتند.
فضائل عباس (ع)
حضرت امام سجاد درباره حضرت عباس مى فرماید: خداوند عمویم عباس را رحمت کند که در راه برادرش ایثار و فداکارى کرد و از جان خود گذشت چنان فداکارى کرد که دو دستش قلم شد خداوند نیز به او همانند جعفر بن ابى طالب در مقابل آن دو دست قطع شده دو بال عطا کرد که با آنها در بهشت با فرشتگان پرواز مىکند عباس نزد خداوند مقام و منزلتى بسیار بزرگ دارد که همه شهیدان در قیامت به او غبطه مىخورد.
چنانچه شاعر نیز در این باب مىگوید:
چون اقتدا به جعفر طیار کردهایم برد از ماست با پرِ جان در فضاى دوست
در پیروى زخط علمدار کربلاست دوستى که دادهایم به راه رضاى درست
امام صادق نیز در ستایش از حضرت عباس مىفرماید:
عموى ما عباس داراى بصیرة نافذ و ایمانى استوار بود همراه امام حسین جهاد کرد و آزمایش خوبى داد و به شهادت رسید.
علم عباس(ع)
وى تنها به عنوان یک قهرمان نامدار و دلاور مطرح نبود بلکه فضائل علمى، تقوایى او و دانش رفیع را از خردسالى از سرچمشه علوم الهى به دست آورده بود چنانچه برخى روایات اشاره به این نکته دارند که وى از زمان کودکى شروع به تغذیه علمى نموده است.
مقام فقهى او بسیار بالا بوده است و در نزد راویان مورد وثوق و اعتماد بوده است و از جهت پارسایى در درجه بالا قرار داشت چنانچه برخى از رجالیون درباره ایشان گفته اند: عباس از فقیهان و دین شناسان اولاد ائمه بود، عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاک بود و دیگران نیز وى را این گونه تعریف نمودهاند که عباس از بزرگان و فاضلان فقهاى اهل بیت بود بلکه وى عالم استاد ندیده بود.
حضرت عباس و امام حسین(علیهم السلام)
حضرت عباس همان جایگاه را نسبت به امام حسین(علیه السلام) داشت که حضرت على نسبت به پیامبر(صلى الله علیه وآله)داشت ایشان پشتوانه و تکیه گاهى براى امام حسین بودند چنانچه امیرالمؤمنین چنین جایگاهى را نسبت به پیامبر داشت.
عباس همان طور که على(علیه السلام) همیان نان و خرما به دوش مى گرفت و براى مستمندان مىبرد او نیز به اتفاق برادرش حسین(علیه السلام) بسیارى از گرسنگان مدینه را سیر مىکرد عباس همچنانکه على که باب حوائج دربار پیامبر بود و هر کس رو به ساحت ایشان مىکرد اول على(علیه السلام) را مى خواند وى نیز باب حوائج آستان امام حسین بود و هر کس براى رفع حوائج به دربار حسین مىشتافت عباس را مىخواند.
عباس مانند پدر که در بستر پیغمبر خوابید و فداکارى کرد در روز عاشورا براى اطفال و آوردن آب فداکارى کرد.
القاب حضرت عباس(ع)
براى ایشان برخی القاب شمردهاند که هر کدام جلوهاى از فضائل، کرامات و عظمت وى را نشان مىدهد و ما برخى از آنها را برمى شمریم.
1 ـ عباس: چون مثل شیر حمله مىکرد دلیر بود ترس در دل دشمن مى ریخت و فریادهاى حماسى اش لرزه بر اندام حریفان مى افکند.
2 ـ ابوالفضل: نام پسرش فضل بود و هم این که وى پدر فضیلت و خوبىها بود و فضل و نیکى زاده او و مولود سرشت پاکش بود.
3 ـ ابوالقربه: (پدر مشک) به خاطر مشک آبى که بر دوش مىگرفت و از کودکى میان بنىهاشم سقایى مىکرد.
4 ـ سقا: به خاطر این که آب آور تشنگان بخصوص در سفر کربلا بود.
5 ـ قمر بنىهاشم: وى در میان بنىهاشم زیباترین و جذابترین چهره را داشت و چنین ماه درخشان در شب تار مىدرخشید.
6 ـ باب الحوائج: آستان رفیعش قبله حاجات و توسل به آن حضرت بر آورنده نیاز دردمندان است.