پیام تسلیت به پسرخاله ام ،مادرم و دایی هایم
در روز یکشنبه مورخ 10/8/1388 در منزل خواهرم اعظم در شهرک فرهنگیان تویسرکان بودم که خبر در گذشت خاله ام گل بانو عبدالمالکی را شنیدم.
قرار شد تا تنها فرزندش خسرو میوند از تهران نرسد ،جنازه دفن نشود.اما چون رسیدن خسرو از تهران به فریازان به تاخیر افتاد در ساعت 14 جسد برای غسل به غسالخانه انتقال داده شد، مادرم جنازه خواهرش را غسل داد .باران شدیدی هم در فریازان شروع به باریدن گرفت ، همه جمعیتی که روی پل روستا جمع شده بودند خیس شدند. نماز میت در حسینیه فریازان به امامت حجت الاسلام جلیلوند روحانی مستقر در فریازان برگزار شد .مراسم تلقین نیز توسط این روحانی و برادرم جلال صورت گرفت.بعداز دفن جمعیت به منزل رضا مومیوند رفتیم ، در ساعت 16 غروب نیز پسر خاله ام خسرو و خانواده اش سر رسیدند. مجلس ترحیم خاله ام در مسجد قمربنی هاشم روستای فریازان در روز دوشنبه 11/8/88 از ساعت 14 الی 15:30 برگزارشد.
در روز دوشنبه مورخ 18/8/88 نیز پسرخاله خسرو در کرج ـ باغستان میان جاده ،پل حیدر آباد مجلس ترحیمی برای مرحومه خاله ام گرفته اند.
در اینجا وفات خاله عزیزم گل بانو عبدالمالکی را به تنها فرزندش خسرو میوند، مادرم و خاله ام ، دایی هایم عبدالرضا عبدالمالکی و ابراهیم آزادی تسلیت میگویم.وبرای این مرحومه علو درجات را از خداوند منان خواهانم.
روحش شاد و یادش گرامی
ساحل امروز خموش است
ماسه ها شسته و نمناک
موج کف بر لب و دیوانه و مست
سوی من می آید و بر می گردد،
مرغ دل گرچه اسیر قفس است،
همره موج ندانم که چرا میخواند
مادر! امروز دلم شعر ترا میخواند
بر سر سنگ به نزدیکی آب،
مرغکی گرم عبادت،
سر یک پای ستادست، دعا میخواند،
پر این مرغ سپید است، از رهی
سینه اش پا ک زکین،
به چنین پاکی و خوبی به خدا مادرم است این،
از رهی دور رسیدست ومرا میخواند.
دوستت دارم مادر