رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً
إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
دستم را بالا گرفتم و گفتم: خدایا...حال نکردم
سرم را بالا گرفتم و دوباره گفتم خدایا...
باز حال نداد
چشم هایم را باز کردم . سقف اتاق را دیدم که گچبری شده بود. رفتم توی بالکن.
دست ها بالا. چشم ها رو به آسمان. باز هم:خدایا...
سحر اول ماه رمضان بود و من با خودم درگیر شده بودم.
یک چیزی یادم رفته بود که صدا زدنت به دلم نمینشست.
قرآن کوچکم را باز کردم. میدانی چه آمد؟
((نحن اقرب الیه من حبل الورید))
نمیدانم چرا توی آسمان دنبالت میگشت.
برگشتم داخل اتاق. نشستم و سرم را پایین انداختم. چشم هایم را بستم و دست هایم را هم روی زانو گذاشتم. اشتباه میکردم:
(( تو را توی خودم باید جستجو میکردم! ))
یادش بخیر چه به دل می نشست وقتی نوجوان بودیم و توی زمین فوتبال فریازان دو غروب مشغول بازی بودیم و از مسجد ده وقتی این آیات پخش می شد.
چه به دل می نشست.
ربّنای نخست:
رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً ? إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
سوره- آل عمران-آیه -8 )
باراِلها، دلهای ما را به باطل میل مده پس از آنکه به حق هدایت فرمودی، و به ما از لطف خویش اجر کامل عطا فرما که همانا تویی بخشنده
بیمنّت.
· ربّنای دوم:
إِنَّهُ کَانَ فَرِیقٌ مِنْ عِبَادِی یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ
(سوره- المؤمنون-آیه 109 )
زیرا شمایید که چون طایفهای از بندگان صالح من روی به من آورده و عرض میکردند باراِلها ما به تو ایمان آوردیم، تو از گناهان ما درگذر و در حق ما لطف و مهربانی فرما که تو بهترین مهربانان هستی.
· ربّنای سوم:
إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا
(سوره- الکهف-آیه 10 )
آنگاه که آن جوانان کهف (از بیم دشمن) در غار کوه پنهان شدند، از درگاه خدا خواستند: باراِلها تو در حق ما به لطف خاص خود رحمتی عطا فرما و بر ما وسیله رشد و هدایتی کامل مهیا ساز.
· ربّنای چهارم:
وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ-
(سوره-البقرة-آیه- 250 )
چون آنها در میدان مبارزه جالوت و لشکریان او آمدند، از خدا خواستند که بار پروردگارا به ما صبر و استواری بخش و ما را ثابت قدم دار و ما را بر شکست کافران یاری فرما.