سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 آقای ابوالفضل عبدالمالکی

و

دوشیزه خانم عبدالملکی

پیوندتان مبارک باد

 
دیشب جشن عروسی ابوالفضل عبدالمالکی پسر عمو رحمان بود. خیلی از فریازانی های مقیم در تالار دانشکده فنی دانشگاه تهران واقع در امیر آباد شمالی دور هم جمع شدیم و ازدواجش را به او تبریک گفتیم. به من و خانواده ام هم خیلی خوش گذشت. یکی  از علتهاش هم دیدن دوستان قدیمی، نوراله حسن زاده ،یاسر بجنوردی از دانشجویان تربیت بدنی، حیدر پایروند، قاسم ، برادرش محمود و محمد هاشم و،مرتضی و برادرش مصطفی جانجانی و اسلام حاجمیرزایی ، برادرم میلاد بود که اونا هم در جشن حضور داشتند.فکر کنم ا عروس و داماد ،  زیاد ته دیگ خورده بود ن  ، چون  عروسیشون و ماشین عروس گردون زیر بارش شدید بارون  تهرون صورت گرفت.
یکبار دیگه وصلت آقای ابوالفضل عبدالمالکی و دوشیزه خانم عبدالملکی را بهشون تبریک میگم.
این هم عکس ماشین عروس این دو زوج
 
یک داستان کوتاه 

روزی مردی خواب عجیبی دید او دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آن ها نگاه می کند.

هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند، باز می کنند و آن ها را داخل جعبه می گذارند. مرد از فرشته ای پرسید، شما چه کار می کنید؟ فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد، گفت: این جا بخش دریافت است و دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.

مرد کمی جلوتر رفت، باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک ها یی به زمین می فرستند. مرد پرسید شماها چکار می کنید؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت: این جا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت های خداوندی را برای بندگان می فرستیم.

مرد کمی جلوتر رفت و دید یک فرشته بیکار نشسته است. مرد با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بیکارید؟ فرشته جواب داد: این جا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب بفرستند ولی عده بسیار کمی جواب می دهند. مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟ فرشته پاسخ داد: بسیار ساده، فقط کافی است بگویند:

 خدایا شکر!






تاریخ : جمعه 89/1/20 | 7:2 عصر | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()
صفحه اصلی |        
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.