مهربانی همیشه ارزشمند تر است...


بانوى خردمندى در کوهستان سفر مى کرد که سنگ گران قیمتى را در جوى آبى پیدا کرد. روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود. بانوى خردمند کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود. مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى خردمند دید، از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد. ...

زن خردمند هم بى درنگ، سنگ را به او داد.مسافر بسیار شادمان شد و از این که شانس به او روى کرده بود، از خوشحالى سر از پا نمى شناخت. او مى دانست که جواهر به قدرى با ارزش است که تا آخر عمر، مى تواند راحت زندگى کند، ولى چند روز بعد، مرد مسافر به راه افتاد تا هرچه زودتر، بانوى خردمند را پیدا کند.
 
بالاخره هنگامى که او را یافت، سنگ را پس داد و گفت:«خیلى فکر کردم. مى دانم این سنگ چقدر با ارزش است، اما آن را به تو پس مى دهم با این امید که چیزى ارزشمندتر از آن به من بدهى. اگر مى توانى، آن محبتى را به من بده که به تو قدرت داد این سنگ را به من ببخشى!»

تقدیم به همه مادران و همسران مهربان






تاریخ : یکشنبه 88/3/10 | 12:1 عصر | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()
باور ها

در یک باشگاه بدنسازی پس از اضافه کردن 5 کیلوگرم به رکورد قبلی ورزشکاری از وی خواستند که رکورد جدیدی برای خود ثبت کند. اما او موفق به این کار نشد. پس از او خواستند وزنه ای که 5 کیلوگرم از رکوردش کمتر است را امتحان کند. این دفعه او براحتی وزنه را بلند کرد. این مسئله برای ورزشکار جوان و دوستانش امری کاملا طبیعی به نظر می رسید .

اما برای طراحان این آزمایش جالب و هیجان انگیز بود چرا که آنها اطلاعات غلط به وزنه بردار داده بودند. او در مرحله اول از عهده بلند کردن وزنه ای برنیامده بود که در واقع 5 کیلوگرم از رکوردش کمتر بود و در حرکت دوم ناخودآگاه موفق به بهبود رکوردش به میزان 5 کیلوگرم شده بود. او در حالی و با این «باور» وزنه را بلند کرده بود که خود را قادر به انجام آن می‌دانست.

نتیجه‌گیری:
هر فردی خود را ارزیابی می‌کند و این برآورد مشخص خواهد ساخت که او چه خواهد شد. شما نمی‌توانید بیش از آن چیزی بشوید که باور دارید «هستید». اما بیش از آنچه باور دارید «می‌توانید» انجام دهید






تاریخ : یکشنبه 88/3/10 | 11:41 صبح | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()

بهترین جوک جهان در سال 87

بهترین جوک جهان انتخاب شد.این جوک در بزرگترین طرح علمی پیرامون طنز انتخاب شده است قضیه از این قرار است که انجمن پیشبرد علم از کاربران اینترنت در سراسر جهان درخواست کرده بود که بامزه ترین جوکی که شنیده اند را برایش ارسال کنند. به گزارش رویتر 2 میلیون تن نظر دادند، این نظرات مشتمل بر چهل هزار جوک شد و جوک ها از هفتاد کشور جهان برای این انجمن ارسال شد. نتیجه انتخابات این جوک بود:

 
دو شکارچی در جنگل بر روی درختها کمین کرده بودند. یکی از آنها از درخت سقوط کرد. شکارچی دوم احساس کرد دوستش که از درخت سقوط کرده ، نفس نمی کشد و چشمانش باز و خیره مانده است.
او با موبایل با یک مرکز اورژانس تماس می گیرد و به فردی که گوشی را برمی دارد می گوید:
فکر می کنم دوست من مرده است ، چکار باید بکنم؟
طرف مقابل به آرامی می گوید:
دلواپس نباش.
من می توانم به تو کمک کنم.
ابتدا باید مطمئن شویم که مرده است.


بعد از سکوتی که حکمفرما می شود صدای یک گلوله به گوش می رسد. شکارچی دوم دوباره گوشی را برمی دارد و می گوید: بسیار خب ، حالا چه کار باید بکنم؟!


گورپال گوسال 31 ساله روان شناس برنده این رقابت شد.

 






تاریخ : یکشنبه 88/3/10 | 11:35 صبح | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()

 تلفنی !

همین که به خانه آمد و دید که پدرش خوابیده خوشحال شد . می خواست هر طور شده زودتر از حسن خبری را که معلمشان مدتها در انتظارش بود را به آقای احمدی برساند . برای همین بدون اجازه گرفتن از پدرش سوئیچ را برداشت و با عجله روی موتور پرید ، آنرا روشن کرد و بسرعت از کوچه خارج شد .

 

پدرش صدای موتور را شنید اما تا بیاید بخود بجنبد و خود را به در حیاط برساند ، حمید کوچه را که چه عرض کنم ، دو تا خیابان آنطرف تر را هم پشت سر گذاشته بود و پرواز کنان می رفت که خبر دست اولش را به معلمش برساند . با خود می گفت : ((همین که آقای معلم بداند برای بدست آوردن این خبر ورساندنش به او چقدر زحمت کشیده ام، حتما ً خیلی خوشحال می شود .)) درس ریاضی از آن درسهای اعصاب خورد کن است . وقتی اول سال معلمت را اینجوری غافلگیر کنی ، او هم مدیونت می شود ، آنوقت است که بی برو برگرد هرسه ثلث بدون درد سر ،نمره قبولی می گیری . آخ که چه کیفی داره نمره مفتی ....

در همین افکار بود  که، از دو سه کوچه به سرعت عبور کرده و یکی دو خیابان را هم پشت سر گذاشته بود . وارد کوچه ای شد .

 انتهای کوچه مدرسه بود ،ذوق کرده بود وبا قدرت بیشتری گاز موتور را فشار داد .صدای زوزه موتور سکوت کوچه را شکست و او چون باد پیش رفت ، ناگهان پیرزنی بخت برگشته از همه جا بی خبر از عرض کوچه عبور می کرد که گوئی صاعقه ای به او خورده باشد ، پیرزن بیچاره ناگهان به هوا رفت و با سرو صورت چنان وسط کوچه روی آسفالت داغ ولو شد که صدای شکستن استخوانهایش را مرده و زنده شنیدند .

ا ز صدای ترمز ناگهانی و فریادپیرزن اهالی محل مثل مور وملخ از در و دیوار کوچه سرازیر شدند . حمید تا به خود بیاید که چه شده و چه نشده ، تا بفهمد به چه کسی زده ونزده ، دید یکی از اهالی موتورش را برداشته و دیگری هم یقه او را گرفته که : این جوانک هنوز پشت لبش سبز نشده مثل اینکه هواپیما سوار شده ، گواهینامه هم حتما ً نداره ، زنگ بزنید پلیس بیاید ، آمبولانس خبر کنید پیرزن بیچاره مرد ! دیگری موتور را به خانه ای آن نزدیکی برد و گفت : ((موتورش را نگهدارید ، حتما ً دزدی است ، وگرنه چه دلیل دارد بدون مدرک و سند موتور دست یه الف بچه باشه!)) .... خلاصه کار بیخ پیدا کرده بود . تو همان شلوغی و گیر و دار یک هو چشمش به معلمش آقای احمدی افتاد . - آقای احمدی داشت به جمعیت نزدیک می شد حمید را که دید، دستش  آمد چه شده . جلو آمد جویای اوضاع شد . حمید گفت : داشتم می آمدم مدرسه تا خبر برنده شدن مادرتان برای سفر حج را به شما بدهم که اینجور شد . معلم لبخندی زد و گفت : ولی حسن نیم ساعت قبل تلفنی موضوع را به من گفت . دنیا پیش چشم حمید تیره و تار شد . تلفن ، چرا به فکر خودم نرسید . می تونستم تلفنی خبر را بگویم ... دیگر دیر شده بود پلیس و آمبولانس آمده بودند .

 

کاری از هادی عبدالمالکی فرزند ولیمراد کارمند دانشگاه تربیت مدرس  






تاریخ : شنبه 88/3/9 | 10:9 عصر | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()

شرکت در انتخابت یک وظیفه ملیست

سلام !

همه دارند در مورد انتخابات مطلب میزنن.هر کی یه چیزی مینویسه.کاندیداها حرفاشونو میزنن. یکی تخریب،یکی وعده وعید،یکی آرایشگاه باز کرده واسه اصلاح و یکی همچنان داره به سفرهای استانیش ادامه میده.

 رئیس جمهور قطعا با  شعور توده مردم انتخاب میشه ، واسه همینه که نباید حرفای قلمبه سلمبه به خورد مردم به جای نون داد.من میخوام در اینجا یه پیش بینی در مورد انتخابات بکنم.و رییس جمهور آینده را از منظر پیش بینی طنزفریازانی انجام بدم.

0-

کل آراء مأخوذه ایران بعد از شمارش 31،238،423  خواهد بود.

آراء صحیح 30،945،212 رأی خواهد بود.

1-

آقای دکتر احمدی نژاد با  کسب 15،114،278  رآی به عنوان رییس جمهور  برگزیده ملت خواهد شد.

احمدی نژاد: ببینین !!! ببین ما میتوانیم!به این میگن پیش بینی خوب و دموکراسی! قربون آدم چیز فهم. پسر فریازانی اهل کدوم استانی تا سه بار بیایم استانتون...

 فردوسی پور و باند عادل نود در سفرهای استانی :چه میکنه این احمدی نژاد !

 

 

2-

آقای مهدی کروبی با کسب 7،984،502  رأی دومین انتخاب برگزیده ملت میشوند.

کروبی: عجب!!! آخه پسر چرا دوم ؟پس کی من این پنجاه هزار تومن رو به دست مردم برسونم؟

فردوسی پور با لباس سفید ودکور سیاه:خوب به هر حال نایب قهرمانی هم در نوع خودش قابل توجهه،هه هه !چون ما اصلا انتظار نداشتیم تا این مرحله صعود کنی ! پنجاه تومن رودست به دست زیاد نباید میکردی و در کوران انتخابات، باید هزینه باشگاه ریاست جمهوری میکردی.

 

 

3-

آقای میر حسین موسوی با کسب 6،214،856 رآی نفر سوم خواهد شد.

 

موسوی: چیزه ، سبزه ...  بسه ! بسه ! تو رو خدا بچه فریازانی از این پیش بینی ها واسه عمه ات انجام بده. به من میگن قطعا رئیس جمهور میشم . پیش بینی ات کشکه آقا جون!

فردو سی پور در دکور سبز: تاکتیک پرچم سبز در این دوره از مسابقات واقعا منسوخ شده و در هیچ جای دنیا حتی باشگاههای بورکینافاسو هم اتخاذ نمیشه.بهترین راه حل جایگزین کردن یه مربی انتخاباتی اروپایی به جای مدیر انتخابات فعلیییه !

 

 

 

4-

آقای محسن رضایی هم با 1،631،576   رأی به دور بعد سقوط خواهد کرد.

 

 

رضایی:آخ خ خ !!! شرمندمون کردی .فقط یک و نیم میلیون ! اگه اینجوریه خودمون رو بازیچه نکنیم.

فردوسی پور بدون دکور در فضای باز: آقا شما هم مثه علی دایی بیاین آراء رو در بیاریم شاید تقلب کرده باشن!

شرکت در انتخابت یک وظیفه ملیست

 






تاریخ : دوشنبه 88/3/4 | 3:46 عصر | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.