سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

     تصاویر زیباسازی ، کد موسیقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نویسان ، تصاویر یاهو ، پیچک دات نت www.pichak.net

TO

         
 

 

خلیج فارس همان فریازان است در اندیشه و مقیاسی بزرگتر

وطن چیست؟ میدونم این سوال دیگه خیلی خیلی کلیشه ای شده اما هرچه هم که سعی میکنی ژست روشن فکری بگیری و بی اهمیت جلوه اش بدی و  انکارش کنی آخرش هم باز گیرش می افتی، این جا یا آن جا...، در لابلای افکارت و تو در توی ذهنت.

 

چند روز پیش یک فریازانی که تو تهرون سکونت داره به من زنگ زد و بعد از احوالپرسی به من گفت:(( خودت رو سرکار گذاشتی وبلاگ فریازان ساختی و وقت خودت رو به بطالت میگذرونی .مگه فریازان چی داره که تو ازش دل نمیکنی؟))درجواب این دوست گفتم:(( برای من همه چیز داشته و الان هم داره...برای تو هم اینقدر جذاب هست که تعطیلات نوروز  توی فریازان دیدمت.))جوابمو داد:(( اما من فقط چون پدر و مادرم اونجا هستند ،فریازان میام..))گفتم : ((پس چرا والدینت رو نزد خودت نمیاری تادیگه مجبور نشی بری روستا.)).گفت: ((بهشون گفتم ،اما اونا حاضر نیستند فریازان رو ترک کنند.)) گفتم : ((علتشو نپرسیدی که چرا حاضر به به ترک اونجا نیستند.)) گفت :((چون سنتی هستند و میخوان در جای سنتی باشند،شاید هم چون در فریازان چرخ اقتصادشون میچرخه  اونجا رو به تهرون ترجیح میدن!)) بهش گفتم:((پس تو هم یه چیز دوست داشتنی در فریازان داری که بعضی اوقات به فکر فریازان میافتی. اما من مثل تو فقط یه چیز دوست داشتنی ندارم،بلکه والدینم ‍برادران و خواهرانم ودوستانم،همه مردم روستام،کوه (الی سیا)رودخانه و پل روستا و همه درختان و محله هایش،برایم دوست داشتنیند وهمه اینها باهم بهانه خوبی هستند تا من از توی تهرون به وطنم فریازان فکر کنم ،ودر موردش وبلاگ بنویسم.در آخر هم بهش متذکر شدم  تو که  به قول خودت فریازان برات مهم نیست ،چرا در اینترنت کلمه فریازان را سرچ کردی تو که میدونستی در مورد بابا ننه ات چیزی در اینترنت ننوشته اند.)) در آخر گفت : (( میدونی !!جمله غلط کردم رو برا چه روزی ساختن، برا همین الان..وبعد کوبنده  و کمی هم شرمنده جمله  امروزش رو  گفت.))

ای کاش ...
ای کاش آدمی وطنش را
مثل بنفشه ها
(در جعبه های خاک)
یک روز میتوانست
همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران، در آفتاب پاک

یاکه یکوبلاگ






تاریخ : پنج شنبه 88/1/27 | 11:34 صبح | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()

 

کجایید؟؟؟

چشم انتظار انگشتهایت

شاید

شبی، روزی، وقتی

بسویم بیایی و محو بشوی در مانیتور

دروبلاگ فریازان

غربت را فراموش میکنم

تنها نیستم میدانم!

که شما روزی

سرخواهید زد

وآنروز

آنروز شاید جشن همه فریازانیان است






تاریخ : چهارشنبه 88/1/26 | 1:22 عصر | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()

 

     تصاویر زیباسازی ، کد موسیقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نویسان ، تصاویر یاهو ، پیچک دات نت www.pichak.net

TO

         
 

  فریازان


بنویس!

با اجازه از عمو پائولو  میخوام بنویسم    

بنویس!چه یک نامه ،خاطره روزانه ، نوشتن  یک نامه ، یا یک وبلاگ -اما بنویس! با
نوشتن به فریازان ،به مردم روستایم نزدیکتر میشم. اگه میخوای نقش خودتو توی دنیا بهتر بفهمی، بنویس! سعی کن روحت رو توی نوشته ات بذاری . حتی اگه هیچکی نوشته ات رونخوند،یا بدتر از اون ،خوندش اما نفهمیدش یا خیلی وحشتناکتر از همه ،نفهمید ومسخره ات کرد اما بازم بنویس!  
همین نوشتن درد رو تسکین میکنه به شرطی که تو فقط برای دله خودت بنویسی!تا کسی (مکتوب) ننویسه، هیچکی نمیتونه بخونه. تا خالق ننویسه ونگه (إقرأ ) حتی پیامبر هم باشی نمیتونی بخونی (بسم ربک الذی خلق ) به نام آنکه (کلمه ) را خلق کرد. پس کلمه قدرت است

فریازان نیز کلمه ست.وآن قدرت است.(فریازان نام روستایی در تویسرکان که زادگاه اینجانب عباس عبدالمحمدی است  میباشد.)   وجه تسمیه فریازان به این قرار است : در زمان  ایران باستان هرگاه میخواستند کلمات را قدرت ببخشند وآنرا اهورایی ومقدس کنند از واژه (( فر )) در ابتدای کلمات استفاده میکردند ،مانند فرهنگ که از فر +آهنج  که بعدا  بصورت  فرآهنگ وسپس فرهنگ درآمد. فریازان از دو واژه (فر ) به معنای شکوه ،عظمت وقدرت  و( یازان ) یعنی مبارزان و جنگجویان قوی میباشد.  در روستای فریازان چهار تپه باستانی وجود دارد ویکی از آنان تپه معروف ( گبرآباد ) نام دارد.این تپه ها، پادگانهای جنگجویان قدرتمند  قوم (ماد) درجنوب کوه الوندبوده است . کمی پائین تر  از فریازان و به موازات رودخانه کرزانرود در ضلع جنوبی فریازان ،روستای( فرسفج) به معنای (چراگاه اسبان ) محل چراگاه خیل اسبان  این جنگجویان قدرتمند بوده است که در تاریخ قوم ماد درهمدان ،کمتر به آن اشاره شده است.فریازان که درتاریخ گذشته اش قدرتمند  می باشد ،  واژه ای اهورایی و مقدس است که هم به عنوان یک کلمه قدرتمند است  ، در جغرافیای طبیعی و ژئوپلتیک تویسرکان نیز زیباست.. نوشتم برای فریازان ومردم آن، خواه کسی بخواند یا نخواند .مطالب را بپذیرد ویا مسخره کند.من فقط به یاد فریازان پاک نوشتم وبه یاد خانواده  ،بیاد دوستانم وخاطراتی که از آنجا دارم. فریازان اندیشه ابدی و غرور پاک روستایی من است روح من همیشه در فریازان است چرا که همیشه محل وقوع خوابهای من درهر بار خواب دیدن فریازان است.( 19بهمن1387موسسه مطالعات آمریکای شمالی واروپای دانشگاه تهران نوشته شد بیاد همه فریازانیان

 

 

 

       هیچکس فکر نکردکه چرا                                   

    در آبادی ویران شده دیگر نان نیست

و همه مردم شهر

بانگ برداشته اند

که چرا سیمان نیست

و کسی فکر نکرد

که چرا ایمان نیست






تاریخ : چهارشنبه 88/1/26 | 12:21 عصر | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()

یاد ایام

این مطلب رو مرتضی جانجانی که از دوستان خوبم در تیم ستاره سرخ  بود برای شما فریازانیها ارسال کرده!هم اکنون کارمند  دانشگاه تربیت مدرس تهرانه.یک فریازانی کاملا اصیل  که هنوز هم به شما فریازانیها عشق میورزه . در تیم ستاره سرخ در هافبک راست بازی میکرد .فوتبالیستی سرعتی وانرژیک.یک پرسپولیسی دو آتیشه(آتیش ) 

یکبار دیگر اول اردیبهشت شد 

 باز یادم آمد که چه مظلوم از کنارم گذاشتی 

 چه ساده پر کشیدی

 مگر شقایق ها مردن که تو رفتی؟ 

 چرا گرفته دلم ؟

 مثل آنکه باز تنهایم 

 چقدر هم تنها 

 پرواز ات و آرامش ابدی ا ت خجسته بادا 

 همیشه با تو و به یاد تو

 






تاریخ : چهارشنبه 88/1/26 | 12:2 عصر | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()

این مطلب رو محمود رضا عبدالمالکی پسر ولیمراد (م.عراض)برای شما دوستان فرستاده.

 

خواستگاری

جلسه خواستگاری... بعد از نیم ساعت سکوت

مادر داماد : ببخشین ، کبریت دارین؟

خانواده عروس : کبریت ؟! کبریت برای چی!؟

مادر داماد : پسرم می خواست سیگار بکشه

خانواده عروس : پس داماد سیگاریه....!؟

مادر داماد : سیگاری که نه.. والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سیگار می چسبه

خانواده عروس : پس الکلی هم هست..!؟

مادر داماد : الکلی که نه...  قمار بازی کرده و باخته ! ما هم مشروب دادیم بهش که یادش بره

خانواده عروس : پس قمارم بازی می کنه...!؟

مادر داماد : آره... دوستاش توی زندان بهش یاد دادن

خانواده عروس : پس زندانم بوده...!؟

مادر داماد : زندان که نه... معتاد بوده ، گرفتنش یه کمی بازداشتش کردن

خانواده عروس : پس معتادم بوده...!؟

مادر داماد : آره... معتاد بود ، بعد زنش لوش داد

خانواده عروس : زنش !!!؟؟؟

 






تاریخ : چهارشنبه 88/1/26 | 11:16 صبح | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.