در شاد ترین شب دهکده ام، و در دلنواز ترین غروب گندمزار و آبادی ،زمزمه ای در رگ هستی روستا پیچید. صوت و همهمه نیز به جنبش درآمد، آن شب غریبانه ترین ترس خاله ساقه و عمو ریشه و دخترشان سنبله خانم آغاز شد. همه تاک ها و صنوبرها، جیر جیرک ها،بیدها ، بوته هاو همه جوانه های فریازان به رقص در آمدند تا نظاره گر عروسی دسته جمعی سنبله های گندم با غول آهنین _ کمباین _ باشند. در این بین خوشحال تراز همه ، کشاورز زحمت کش فریازان بود که جشن (( کسب رزق حلال )) گرفته بود و مارا هم به آن جشن دعوت کرد.
در بازگشت از کلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد:
«فکر می کنی آیا می شود هنگام دعا کردن سیگار کشید؟»
ماکس جواب می دهد:
«چرا از کشیش نمی پرسی؟»
جک نزد کشیش می رود و می پرسد:
«جناب کشیش، می توانم وقتی در حال دعا کردن هستم، سیگار بکشم.»
کشیش پاسخ می دهد:
«نه، پسرم، نمی شود. این بی ادبی به مذهب است.»
جک نتیجه را برای دوستش ماکس بازگو می کند.
ماکس می گوید:
«تعجبی نداره. تو سئوال را درست مطرح نکردی. بگذار من بپرسم.»
ماکس نزد کشیش می رود و می پرسد:
«آیا وقتی در حال سیگار کشیدنم ، می توانم دعا کنم ؟»
کشیش مشتاقانه پاسخ می دهد:
«مطمئناً، پسرم. مطمئناً. »
یک داستان طنز از قومیت های ایران که در یک کارخانه مشغول به کار هستند.
روز دوشنبه، حدود ساعت 7 غروب، ستاره دنباله دار هالی دیده خواهد شد. نظر به اینکه چنین پدیده ای هر 78 سال یکبار تکرار می شود، به همه کارگران ابلاغ کنید که قبل از ساعت 7، با بسر داشتن کلاه ایمنی، در حیاط کارخانه حضور یابند تا توضیحات لازم داده شود. درصورت بارندگی مشاهده هالی با چشم عریان (غیر مسلح) ممکن نیست وبهمین خاطرکارگران را به سالن نهارخوری هدایت کنید تا از طریق نمایش فیلم با این پدیده شگفت آشنا شوند".
معاون شیرازی خطاب به مدیر تولید آبادانی:
"بنا بدستور جناب آقای رییس، ستاره دنباله دار هالو روز دوشنبه بالای کارخانه طلوع خواهد کرد. در صورت ریزش باران، کلیه کارگران را با کلاه ایمنی به سالن نهار خوری ببرید تافیلم مستندی را درباره این نمایش عجیب که هر 78 سال یکبار در برابر چشمان عریان اتفاق می افتد، تماشا کنند".
مدیر تولید آبادانی خطاب به ناظر لر:
بنا بدرخواست آقای معاون، قرار است یک آدم 78 ساله هالو با کلاه ایمنی و بدن عریان در نهارخوری کارخانه فیلم مستندی درباره امنیت در روزهای بارانی نمایش دهد".
ناظر لر خطاب به سرکارگر ترک:
همه کارگران بایستی روز دوشنبه ساعت 7 لخت و عریان در حیاط کارخانه جمع شوند و به آهنگ بارون بارونه گوش کنن".
سرکارگر غضنفر خطاب به کارگران کُرد:
"آقای رییس روز دوشنبه 78 سالش میشود و قرار است در حیاط کارخانه و سالن نهار خوری بزن و بکوب راه بیفته و گروه هالو پشمالو برنامه اجرا کنه.هرکس مایل بود میتونه برهنه بیاد ولی کلاه ایمنی لازمه
کارگران کُرد همراه با خانواده های خود در روز موعوددر سالن ناهار خوری با شلوار کردی و نوای ناصر رزازی مشغول رقص چوپی بودند و به تنها چیزی که فکر نمی کردند روئیت ستاره هالی بود.
چون در آن شب شما دوستان حضور نداشتید من فیلم ستاره هالی رو رو برای نوازش چشم شما پخش میکنم.
رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً
إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
دستم را بالا گرفتم و گفتم: خدایا...حال نکردم
سرم را بالا گرفتم و دوباره گفتم خدایا...
باز حال نداد
چشم هایم را باز کردم . سقف اتاق را دیدم که گچبری شده بود. رفتم توی بالکن.
دست ها بالا. چشم ها رو به آسمان. باز هم:خدایا...
سحر اول ماه رمضان بود و من با خودم درگیر شده بودم.
یک چیزی یادم رفته بود که صدا زدنت به دلم نمینشست.
قرآن کوچکم را باز کردم. میدانی چه آمد؟
((نحن اقرب الیه من حبل الورید))
نمیدانم چرا توی آسمان دنبالت میگشت.
برگشتم داخل اتاق. نشستم و سرم را پایین انداختم. چشم هایم را بستم و دست هایم را هم روی زانو گذاشتم. اشتباه میکردم:
(( تو را توی خودم باید جستجو میکردم! ))
یادش بخیر چه به دل می نشست وقتی نوجوان بودیم و توی زمین فوتبال فریازان دو غروب مشغول بازی بودیم و از مسجد ده وقتی این آیات پخش می شد.
چه به دل می نشست.
ربّنای نخست:
رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً ? إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
سوره- آل عمران-آیه -8 )
باراِلها، دلهای ما را به باطل میل مده پس از آنکه به حق هدایت فرمودی، و به ما از لطف خویش اجر کامل عطا فرما که همانا تویی بخشنده
بیمنّت.
· ربّنای دوم:
إِنَّهُ کَانَ فَرِیقٌ مِنْ عِبَادِی یَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ
(سوره- المؤمنون-آیه 109 )
زیرا شمایید که چون طایفهای از بندگان صالح من روی به من آورده و عرض میکردند باراِلها ما به تو ایمان آوردیم، تو از گناهان ما درگذر و در حق ما لطف و مهربانی فرما که تو بهترین مهربانان هستی.
· ربّنای سوم:
إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا
(سوره- الکهف-آیه 10 )
آنگاه که آن جوانان کهف (از بیم دشمن) در غار کوه پنهان شدند، از درگاه خدا خواستند: باراِلها تو در حق ما به لطف خاص خود رحمتی عطا فرما و بر ما وسیله رشد و هدایتی کامل مهیا ساز.
· ربّنای چهارم:
وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ-
(سوره-البقرة-آیه- 250 )
چون آنها در میدان مبارزه جالوت و لشکریان او آمدند، از خدا خواستند که بار پروردگارا به ما صبر و استواری بخش و ما را ثابت قدم دار و ما را بر شکست کافران یاری فرما.
بعضی معتقدند که بیمه از کلمه “بیما”، از زبان هندی گرفته شده است و برخی دیگر نظر دادهاند که بیمه از کلمه بیم (ترس) اخذ شده است و چنین استدلال میکنند که چون اولین بار روسها از ایران امتیاز بیمه گرفتند (امتیازنامه حمل و نقل تأسیس اداره بیمه در مملکت ایران در سال 1308 هجری قمری در زمان ناصرالدین شاه قاجار) و بعدها نیز دو شرکت روسی به نام قفقاز مرکوری و نادژدا در ایران مشغول فعالیت بیمهای شدند.
برخی از مؤلفان نیز کلمه بیمه را یک واژه پارسی قدیمی میدانند و به استناد کتاب مسالک و ممالک، تألیف ابواسحق ابراهیم اصطخری، میگویند که بیمه نام شهری در دیار طبرستان و دیلم بوده است.
به هر حال ریشه لغوی بیمه هرچه باشد مفهوم و مکانیسم فنی و تعاونی آن یکی است و آن عبارتست از مؤسسه یا صندوق مشترکی که کارش سازمان دادن به تعاون افراد در معرض خطر از طریق جمعآوری وجوهی معین طبق موازین آماری به منظور مقابله یا عواقب خطرها.
قانون بیمه ایران (مصوب اردیبهشت ماه 1316 شمسی) بیمه را چنین تعریف میکند:
“بیمه عقدی که به موجب آن یک طرف تعهد میکند در ازای پرداخت وجه یا وجوهی، از طرف دیگر در صورت وقوع حادثه خسارت وارد بر او را جبران نموده یا وجه معینی بپردازد.
متعهد را بیمهگر و طرف تعهد را بیمهگذار و وجهی را که بیمهگر به بیمهگذار میپردازد حق بیمه و آنچه که بیمه میشود موضوع بیمه مینامند.”
تعریف قانون بیمه بیشتر ناظر بر جنبه بیمه است و ماهیت تعاونی و مکانیسم فنی بیمه را منعکس نمیکند.
قدیمیترین کتاب لغتی که معرف لفظ بیمه میباشد (فرهنگ نفیسی) اینطور تعریف میکند:
“اطمینان در مقابل مخاطرهای که محتملالوقوع باشد.”
در این راستا یکی از فریازانی های عزیز در صنعت بیمه مشغول به کار است که در این زمینه حرفهایی برای گفتن دارد . او کسی نیست جز آقای یداله عبدالمالکی رئیس شعبه بیمه دانا استان همدان که با یکی از هم رشته ای هایش به نام دکتر محمد حسن فطرس عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی سینای همدان دست به تالیف کتابی با عنوان (( اصول و مبانی بیمه های مسئولیت مدنی )) زده اند . این کتاب را نشر بوعلی سینا به چاپ رسانده است .
جهت اطلاعات بیشتر در خصوص کتاب با این شماره تماس حاصل نمائید.
(( 09181155938 عبدالمالکی ).